ژانر
جستجو در عناوین
تعداد کلمات
مرتب سازی براساس
فقط تمام شده ها
فقط داستان های در حال تایپ
4 درس تاریکی 1 در حال تایپ

4 درس تاریکی

۷ مرداد ۱۴۰۰

4تا! فقط چهارتا قائده لازمه که تورو به تاریکی به کشونه! اما اون چهارتا...

0 4 1.2 K
در آن سوی خیر و شر 1 در حال تایپ

در آن سوی خیر و شر

۵ تیر ۱۴۰۰

چشمانش را با درد باز کرد! کجا بود؟ چرا چیزی بیاد نمی آورد؟ بدنش درد میکرد

0 0 554
آدم کوچولو ها 11 در حال تایپ

آدم کوچولو ها

۳ تیر ۱۴۰۰

تابه حال حس کردی کوچیک باشی؟ دراین داستان حتما حس میکنی این داستان درباره ی خوانواده ای که طی یک اتفاق کوچک میشوند وکلی ماجراجویی به وجود میارند....

3 7 1.3 K
عشق بر باد رفته 22 تمام شده

عشق بر باد رفته

۳۰ خرداد ۱۴۰۰

رمان عشق بر باد رفته ژانر: عاشقانه، تراژدی. نویسنده: سیده روژان سید نوری. مقدمه: گاهی مجال یک نگاه کردن هم نیست به کسی که عاشقانه دوستت دارد، اما تو دلت با کس دیگری‌ست. درست است که انسان یک بار عاشق می‌شود؟ چرا؟ چطور می‌شود سرنوشت، قلب دو نفر را نشانه بگیرد؟ بدون در نظر گرفتن حقایق و راز‌های گذشته‌اش؟ حتی نگاه نکردن به ضرری که در آن عشق وجود دارد! ممکن است هرگز عشقت را فراموش نکنی، ممکن است تا ابد قلبت با یادآوری خاطرات او بتپد. ممکن است عشقت را به دست بیاری، ولی تا همیشه در حسرتش بمانی! زندگی همین است، همین پستی و بلندی‌ها‌یش، همین حسرت و آرزوهایش و همین واقعیت‌های تلخ سرنوشتت... خلاصه: می‌دانی؟ من روزی عاشق‌ترین دختر بودم! دلم برای چشم‌های معصومش به یغما می‌رفت. وقتی می‌خندید چال گونه‌اش تار و پودم را به لرز می‌آورد، نمی‌دانم چه شد؛ به خودم که آمدم دیدم دارم با کسی عقد می‌کنم که از بچگی کابوس زندگی‌ام بود. کاش بازیچه‌ی دست پسرعمو‌هایم نمی‌شدم! نمی‌دانم، شاید من تقصیر دارم که از بچگی حتی مادرم هم ترکم کرد، حالا من مانده‌ام با عشقی ممنوعه در ذهنم و رازهای ترسناک سرنوشتم و بس! کانال روبیکا: https://rubika.ir/joinc/ECFFBDE0XHSIVOCCMOEGIACEYTUVQWBB

0 0 92 K
123 2 در حال تایپ

123

۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۰

خیلی آروم با چاقو قلبش را زخم میکنم. او قرار نبود بفهمد هیچوقت.......................................

2 5 253
آلکتو (AleKto) 0 در حال تایپ

آلکتو (AleKto)

۲۹ بهمن ۱۳۹۹

چیزی را از تو گرفته اند ولی نمیتوانی آن را پس بگیری... غرورت را شکسته اند، اما نمیتوانی عقده ات را خالی کنی... آبرویت را برده اند، ولی آب ریخته شده را نمیتوانی جمع کنی... زندگی ات را نابود کرده اند، اما نمیدانی چکار کنی... افرادی مثل آن ها هنوز هم در خیابان ها قدم میزنند بدون اینکه خطری تهدیدشان کند... افرادی قلدر که زندگی ها را خراب کرده ولی با خیال راحت زندگی خودشان را میکنند... چه کار میکنی؟... خودکشی؟... احمقانه است! وقتی میتوانی کسی را بکشی، آنوقت میخواهی خودت را خلاص کنی؟... اگر به نجوای ابلیس گوش فرا دهی، تنها یک کلمه میشنوی..."انتقام" اما به راستی لذتی که در بخشش هست، در انتقام نیست؟ پ.ن: خواهشمندم دوستان زیر شانزده سال داستان را مطالعه نکنن، چون ممکنه روتون اثر منفی بزاره،ممنون.

1 0
راز اردوگاه نفرین شده 5 در حال تایپ

راز اردوگاه نفرین شده

۳ بهمن ۱۳۹۹

آتوسایک دختر۱۸ساله کنکوری است که بنابه اصرارپدرومادرش درتعطیلات عیدنوروز به یک اردوی مطالعاتی میرود.و این ترسناکترین کابوس زندگی او میشود! اردوگاه آنهایک قلعه قدیمی و ترسناک دردل جنگل است.جایی که درآن استفاده ازآینه ممنوع است وخندیدن پیگرد قانونی دارد!آتوساداستان یک نفرین قدیمی را میشنودکه درآنجاوجوددارد وازآن پس اتفاقات عجیب وغریب وهولناکی برایش رخ میدهد. ولی این تمام ماجرانیست.زیرا رازی بزرگ در پشت این اتفاقات نهفته شده است....

8 10 12.7 K
اِلدریون 0 در حال تایپ

اِلدریون

۲۴ مهر ۱۳۹۹

دین (Dean) از سن 4 سالگی اش با سختی ها و مشکلات مختلف دست و پنجه نرم کرده است . پدر و مادرش او را در هنگام نوزادی رها کردند و او را به پرورشگاه سپردند . دین در سن 4 سالگی از پرورشگاه فرار می کند و در خیابان های نیویورک زندگی می کند . او در سن 13 سالگی در تیمارستان بستری می شود و 3 سال در آنجا می ماند تا اینکه روزی دختری به آن جا می آید و در اتاق کناری او بستری می شود . دین بدون اینکه بداند عواقب وحشتناک کارش چیست با آن دختر ارتباط بر قرار می کند و همچنین می فهمد که انسان معمولی نیست اما اتفاق ها شروع به افتادن می کنند......

3 0 0
ماشین پلیس 1 تمام شده

ماشین پلیس

۸ فروردین ۱۳۹۹

داستان کوتاه که خلاصه ندارد ... در حد چند جمله است اما ....

0 2 104
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.