سیم سوم
شاید شما هم پیرمردی را که با ویولن کهنهاش زندگی میآفریند دیده باشید
شاید شما هم پیرمردی را که با ویولن کهنهاش زندگی میآفریند دیده باشید
پیروزی در مبارزه او را به معشوقش میرساند و شکست همهٔ آرزوهایش را خواهد ربود
داستان "جایزه" خاطره ای شیرین است از زبان معلم پایه دوم ابتدایی و اتفاق جالبی که در کلاس برای یکی از دانش آموزان رخ می دهد.
این داستان خیلی کوتاه است. شاید اصلا مصداق داستان کوتاه نباشد و روایت کوچک درنظر گرفته شود. در هرحال موضوع این داستان یا روایت کوتاه درباره تازه عروسی است که می توانست مطابق با رسومی که در خانواده ها جاری است، در جمع خانواده خودش و همسر، اولین شب یلدا را جشن بگیرد اما ویروس کرونا مثل همیشه یِ این چندمدتی که مزاحم جهان شده، این بار هم معادلات معمول را به هم می زند و عروس داستان هم در جهان خیالاتش سفر می کند و شب یلدا می گیرد.
((نمی دانم چرا تمام نگاه ها به من بود، یعنی آنها در مورد من چه فکر می کردند..))
دوباره صبح شروع شد و باید به خیابان میرفت ، گل ها را به دست گرفت و وارد آن شد
ماجراهای دختری که دچار حالتی عجیب میشود از کابوس گرفته تا جایی که در هنگام گردش همراه با برادرش نگاهش به شئ عجیبی افتاد که.....
ادامهی داستان کوتاه «قرنطینه» که قبلاً نگاشته بودم و در این قسمت به ادامهی آن میپردازم.
خیلی چیزها شاید بهترینش را داریم ولی متاسفانه به نوعی از اون غافلیم و دل به غیر از اون می بندیم.
کرونا همه چیز را تغییر داد.مثلا شیوه ی دید و بازدیدمان را.من دلم برای روبوسی های عید تنگ شده است.دلم برای بغل کردن مادربزرگ تنگ شده است.....