ژانر
جستجو در عناوین
تعداد کلمات
مرتب سازی براساس
فقط تمام شده ها
فقط داستان های در حال تایپ
سنگ صدیقین 0 در حال تایپ

سنگ صدیقین

۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱

برای رستگاری هرگز میانبری نبوده است ... هرگز راه مستقیمی نیست... راه همواره پر است از سنگلاخ ، پر است از پیچ و خم ها ،فراز و نشیب ها و این سختی مسیر است که آن را پر مایه می سازد. زمانی که نومیدی و ترس بر شهر و مردمش یکباره فرو میریزد و زمانی که تاریکی تمام قلبها را در مینوردد ،رستگاری شاید از همیشه نزدیکتر باشد...

0 0 0
صفیه خانم! بارونه! بارون! 1 تمام شده

صفیه خانم! بارونه! بارون!

۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۱

خلیل برای بار پنجم از کنار پنجره رد شد. این کار صفیه خانم را کلافه می کرد. صفیه خانم منظور خلیل را می‌دانست...

0 0 727
ربات تنها 1 تمام شده

ربات تنها

۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۱

ربات کوچکی بسیار قدیمی ای که تنها در یک دشت بزرگ پراز ضایعات اهن زندگی میکند و از انسانها بدش می اید. فقط یک نفر است که یاد آوری اش برای ربات کوچک لذت بخش است..

0 0 833
نسیم 0 تمام شده

نسیم

۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۱

پرده ابی همچنان با ناز و عشوه زیاد میچرخه و تکون میخوره هومن سعی میکرد با صدای صندلی مورد علاقه نگار سکوت و بشکنه و فکر نکنه اون شب قبل از این سیاهی و سکوت شلوغ بود و سر و صدا مهمونی بود مهمونی خداحافظی برای فرزین پسرخاله نگار که خواستگار سابقش بود و حالا که بعد از مدتها از انگلیس برگشته بود و مدتی رو مونده بود حالا دوباره میخواست برگرده براش مهمونی گرفته بودن که بتونه باهمه خداحافظی کنه نگار برق خاصی تو چشماش بود و با همه میگفت و میخندید و شیطنت و خوشحالی تو تمام وجودش برق میزد پیرهن حریر ابی پوشیده بود رنگ مورد علاقه اش که به گفته خودش با پرده اطاق خواب ست کرده بود هر موقع این لباس و میپوشید میگفت اسکارلت اوهارا شدم که پرده های خونشونو لباس کرده و غش غش میخندید پچ پچ هاش با فرزین از چشم های عاشق هومن دور نمیموند خون با فشار زیاد به سرش فشار میاورد میخواد چیکار کنه تصمیم شو گرفته میخواد بره باهاش تو حجم بالای دود و سر و صدا و نور زیاد احساس میکرد این حجم از فشار در حد تحملش نیست نه میتونست بره تو حیاط و چشم از نگار برداره نه میتونست فضای سنگین اطرافشو تحمل کنه احساس میکرد همه میدونن که نگار داره ترکش میکنه جز خودش نه دیگه نمیتونست تحمل کنه با کلافگی رفت تو حیاط و شروع کرد به راه رفتن تصمیم شو گرفت برگشت داخل دید نگار خیلی خوشحاله و با فرزین میرقصن اصلا متوجه نبودنش نشده بوده رفت وسط و جای فرزین و گرفت نگار اروم زیر گوشش گفت امشب باید یه چیز مهمی رو بهت بگم وقتی رفتیم خونه هومن گفت الان بریم نگار اخم کرد و گفت انقدر زود هنوز مهمونی شروع نشده همه هنوز نیومدن هومن ...

0 0
در حصار مرگ 0 در حال تایپ

در حصار مرگ

۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۱

من مرگم و تو زندگی ....... من تاریکی هستم و تو روشنایی.... من نفرتم و تو عشق........ نمیخوام بهت صدمه بزنم .... +قرار نیست بهونه ای برای زندگیت باشم لعنتی ....درافتادن با من یعنی مرگ .بهت رحم نمیکنم . + شکست نمیخورم .... تو مغروری .....یک احمق .....چرا بیخیال نمیشی؟....درسته که من و تو متفاوت هستیم اما هر دو ما یک شباهت داریم.......هر دو قلب هایی از جنس شیشه داریم . میخوام هر طور که شده مراقب اون قلب شیشه ای باشم....پس..... زندگی در حصار مرگ اسیر شو!

0 0 0
لمس اب و خاک 2 در حال تایپ

لمس اب و خاک

۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱

یک دنیای جدید و هفت سرزمین که توسط شاهزاده رهبری میشه . سرزمین هایی که توسط فرزندان موجود نگهداری میشه . در یکی از این سرزمین ها مردی جوان زندگی میکنه که برای محافظت از خانوادش باید تا پای جان با غول ها بجنگه اما جنگ و خونریزی همیشه یک پیروزی شیرین رو به ارمغان نمیاره .

0 0 4.2 K
HOKKAM 0 در حال تایپ

HOKKAM

۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۱

به درک! به درک که پسرمههه!! بکشیدش تا همه بفهمن هیچ اشرافی ای نباید با زاغه نشینا ازدواج کنه؛ اگه اون فرزند برگزیده کوفتی به دنیا بیاد میخای چه غلطی کنیم؟! اونوق نه من شاه میمونم نه تو وزیر... اگه دستمون رو بشه دیگه مردم تف تو صورتمون نمیندازن...

3 0
از من فاصله بگیر 0 در حال تایپ

از من فاصله بگیر

۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۱

خودتم خوب میدونی که مسخرم میکنن وقتی تو میای مدرسمون؛ بفهم ک تو ظاهرت عادی نیس! دوس داری همش سرم پایین باشه جلو دوستام؟ تو ک قیافت مث آدم نیس پس یجا میشینی بیرونم نمیری روشنه؟

1 0
در عمق نقاشی 1 در حال تایپ

در عمق نقاشی

۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۱

در درون طراحی ها در عمق خیال بافی ها در آسمان و بهشت در خانه ای بی انتها زندگی کردن، همیشه زیبا نیست! برای این میدانم که خودم دیده ام نه! بهتر است بگویم با تک تک انگشتانم لمسش کرده ام آن خیال بافی های خطرناک تو را...

0 0 1
طهران خآموش 2 در حال تایپ

طهران خآموش

۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۱

طهران خآموش داستانه سریالی دنباله دار با موضوع خاصی و جذاب خلاصه فصل اول: من و همسرم برا گذراندن اوقات خودمون سفری به طهران رفتیم و در هتلی خارح از شهر موندیم ولی این هتل فرق داره این رو من زمانی متوجه شدم که شب با صدای جیغ دختری بلند شدم تا اینکه....

0 4 6.5 K
دلارام ارباب 0 در حال تایپ

دلارام ارباب

۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۱

دختری به نام دلارام و اربابی به اسم ساشا عاشق دلارام میشه و با ماجراهایی باهاش ازدواج میکنه کم کم دلارام هم از کینه اش کم میشه و عاشقش میشه

0 0 0
احضار 0 در حال تایپ

احضار

۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۱

این داستان درباره ی دختریه که خیلی نترس و کنجکاوه که یکروز این کنجکاوی کار دستش میده و باعث مرگ یک نفر میشه و ارواح رو وارد زندگیشون میکنه اسم این دختر مارالیاست

0 0 0
کلاشینکف 1 در حال تایپ

کلاشینکف

۸ اردیبهشت ۱۴۰۱

ارامش دختری که با وارد شدن به محله حدید، با پسری به نام اتاش که تو کشتی کج نظیر نداره آشنا میشه. همه به خاطر لکنت زبون آرامش مسخره اش میکنن اما وقتی اونو کنار اتاش میبینن نمیتونن حتی نگاه چپ بهش بندازن!

0 0 423
حُس 6 در حال تایپ

حُس

۴ اردیبهشت ۱۴۰۱

حس اون روز یاد گرفت....

1 2 2.5 K
یلدا و عسلی 1 در حال تایپ

یلدا و عسلی

۴ اردیبهشت ۱۴۰۱

یلدا دختر ۹ ساله یی است که علاقه خاصی به اسب ها دارد و روزی با بد اخلاق ترین اسب دنیا رو به رو میشود و........

0 0 1.1 K
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.