ژانر
جستجو در عناوین
تعداد کلمات
مرتب سازی براساس
فقط تمام شده ها
فقط داستان های در حال تایپ
موسیقی عشق 1 در حال تایپ

موسیقی عشق

۲۹ خرداد ۱۴۰۱

داستان درمورد دختری ۱۸ ساله است که در طول عمر خود تنها عاشق یک پسر شده که او را با اتفاقی ناخوشایند در کودکی از دست می‌دهد او در طول زندگی اش به عشقش وفادار می‌ماند و دیگر با کسی وارد رابطه نمی‌شود تا اینکه در یک روز وقتی به دیدار دوستانش می‌رود فردی را ملاقات می‌کند که بسیار در مورد او کنجکاو می‌شود بهتر بگویم درمورد آهنگی که او مینوازد اما راز این موسیقی چیست ؟؟ و مهم تر از اون قصه این دو چیست

0 1 537
کریس واتسون و زندگی جدید 0 در حال تایپ

کریس واتسون و زندگی جدید

۲۶ خرداد ۱۴۰۱

دور بودن از خانه ترسناک است ، نه ؟؟ خب این اتفاق برای کریس واتسون و دوستانش افتاد. آنها طی اتفاقی ناگوار وارد جهان دیگری این شدند. جهانی متفاوت با آدم هایی متفاوت. حالا آنها با چالش های زیادی در این جهان رو به رو هستند.

0 0
وارثان (سرآغاز) 1 در حال تایپ

وارثان (سرآغاز)

۲۲ خرداد ۱۴۰۱

تقدیر موجود عجیبی است؛ موجودی بی رحم که نسخه زندگی ما را از همان ابتدای تولد برایمان می پیچد و ما را با آن به دام می اندازد. بسیاری از از انسان ها در طول زندگی شان سعی کردند تا تور این صیاد ماهر را پاره کنند و خود را نجات دهند؛ اما حیف که اکثر ما مگس صفت ایم و مگس را توان رهایی از دام عنکبوت نیست. اما شخصیت داستان ما این گونه نیست، او از تبار بت شکنان است و میخواهد رسالت اجدادش را کامل کند، چرا که او عضو «وارثان» است...! حال بیایید تا با هم به نظاره اش بنشینیم و ببینیم که او می تواند یا او هم طعمه است؟...

1 0 236
نبرد بهشت 2 تمام شده

نبرد بهشت

۲۱ خرداد ۱۴۰۱

این داستانِ بزرگترین نبرد بین خیر و شر است. نبردی که بنیاد باور و ایمان انسان ها را شکل داد. اولین نبرد آفرینش. جنگ بزرگ بین فرشتگان شورشی به رهبری لوسیفر که آن زمان هِلِل نام داشت و فرشتگانِ وفادارِ تحت فرمان میکاییل. این داستان تنها درآمد و داستانی تخیلی از نبرد خیر و شر در بهشت است و هیچ پیوند و رابطه ای با آموزه ها و اعتقادات دینی و مذهبی ندارد.

0 0 2 K
اگه.... 1 در حال تایپ

اگه....

۲۰ خرداد ۱۴۰۱

اگه یه میکروفون به شما بدن و بگن هرچی تو این بگین کل دنیا اون رو میشنوه.چی میگفتین؟

0 1 250
خُنکای مرداد 2 تمام شده

خُنکای مرداد

۲۰ خرداد ۱۴۰۱

خاطراتی که از کودکی به جا می مانند همه مانند عکس های یک آلبوم است. این داستان یکی از عکس های آلبوم زندگی است.

0 2 3.4 K
مضحک(absurd) 2 در حال تایپ

مضحک(absurd)

۱۶ خرداد ۱۴۰۱

[مُضحکه ای دَر درندَشت.] _یِک 'هیچ' عَظیم بودم.کَسی که بُزرگتَرین آرزویَش بُوسیدنِ زهرِ لَبانَت و کآم گِرفتن از مَرگ بُود!._

1 5 747
•ماجرا های من با خواهر و برادرم• 1 در حال تایپ

•ماجرا های من با خواهر و برادرم•

۱۶ خرداد ۱۴۰۱

دلت میخواد خواهر بزرگ ترت را منفجر کنی؟ برادرت را چطور؟ دوست داری به یک ماجراجویی در جنگل بروی؟ آن هم با تحمل اخلاق های گند خواهر برادر نوجوانت.. به هر حال، قرار است خیلی خوش بگذرد! با خوردن ما شمالو و نوشابه، توی یه پنجشنبه ی ساکت و آروم، دور از پدر و مادر! آنی، بری و جنا به یک ماجراجویی در جنگل میروند!

0 0 1
دوماه مانده تا... 2 تمام شده

دوماه مانده تا...

۱۱ خرداد ۱۴۰۱

در تمام مدت دوستیمان، ندیده بودم آن طور گریه کند. هر آن منتظر بودم از شدت ناراحتی از حال برود. التماسش می‌کردم آرام باشد. فقط دوکلمه را تکرار می‌کرد: دو ماه... دو ماه... و دوباره مثل ابر بهار اشک می‌ریخت. با چند لیوان آب و چیز شیرینی که به یاد نمی‌آورم چه بود آرام گرفت. خیلی آرام گرفت. برای چند لحظه جیک نزد. حتی نفس هم نکشید. خیره شده بود به دیوار...

0 13 1 K
کافر 1 تمام شده

کافر

۹ خرداد ۱۴۰۱

هرقدمی که تو خونه‌ی من راه می‌رفت،هر قاشق غذایی که توی اون دهن کثیفش فرو می‌کرد؛حالمو خراب‌تر می‌کرد. نمی‌تونستم تحمل کنم که یه کافر داره با من و زن و بچه‌ام تو یه خونه زندگی می‌کنه. تا این که یه شب با حقیقتی مواجه شدم...

1 4 290
داستان ازدواج رفیقم با عشقم 1 در حال تایپ

داستان ازدواج رفیقم با عشقم

۹ خرداد ۱۴۰۱

ازدواج رفیق چند سالم با عشق زندگیم

0 1 218
راهی به میان جنگل (راهی به میانه جنگل) 1 تمام شده

راهی به میان جنگل (راهی به میانه جنگل)

۶ خرداد ۱۴۰۱

شاید جایی برای فرار نباشد اما همچنان میخواهم فرار کنم! شاید جایی برای فرار باشد جایی که مردمانش از جنس آدمی باشند جایی پر از آغوش های باز جایی که قلب ها اندیشها را میسازند جایی که احساس حیات دارد جایی برای تمام فراری ها جاده ای که به دل جنگل میرود چادر نشینانی سالخورده لیوانی چایی به دستم بدهند...

0 0 488
هیچکس برای کلاغ ها خورده نان نمیریزد(راهی به میانه جنگل) 1 تمام شده

هیچکس برای کلاغ ها خورده نان نمیریزد(راهی به میانه جنگل)

۶ خرداد ۱۴۰۱

میدانی سالها سفر کرده ام ، سالها پرواز کرده ام... حال که به خانه رسیده ام ، خبری از خانواده ام نیست این درخت را بخاطر می آورم... آن مغازه خیاطی را میشناسم ، پدر خورخه... نمیدام چطور اما می‌شناسمش ، خیلی شکسته شده موهایش کاملا سپید شده اما باز هم میشناسمش بعد از مرگ همسر آقای ...آقای... اسمش را بیاد ندارم ، خیابان پایینی مسافر خانه دارد بعد مرگ همسر صاحب مسافر خانه دیگر نمیخندید! بگذار برگردد ، اخمش را میبینی...سالهاست نخندیده

0 0 802
آبنبات چوبی 0 تمام شده

آبنبات چوبی

۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۱

جنگ بین خیر و شر عشق و عقل انتقام و دوستی این زندگی ماست

0 0 0
راز او 1 تمام شده

راز او

۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۱

سه پسر روستایی تصمیم می گیرند زودتر از موعد به مدرسه بروند تا قبل از رسیدن معلم بازیگوشی کنند غافل از اینکه....

0 0 740
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.