ژانر
جستجو در عناوین
تعداد کلمات
مرتب سازی براساس
فقط تمام شده ها
فقط داستان های در حال تایپ
دیوار های فاصله بسیارند 1 تمام شده

دیوار های فاصله بسیارند

۱۴ دی ۱۴۰۰

هر چقدر دیوار میان ما قرار گرفته باشد؛ روز خواهد رسید که مقصد من تو هستی و تنها یه دیوار ما را احاطه کرده و من یقین دارم که آن روز خواهد رسید...

0 0 242
عبور 1 تمام شده

عبور

۱۴ دی ۱۴۰۰

هميشه عبور ها زيبا نيست. گاهي او نيست...

0 7 259
زندگی را باید نواخت 1 تمام شده

زندگی را باید نواخت

۱۴ دی ۱۴۰۰

در کتاب زندگی مان، کلمات و نت های موسیقی با همدیگر داستانمان را میسازد. پس او را زیبا بساز!

0 0 167
آغوش شیطان 2 در حال تایپ

آغوش شیطان

۱۳ دی ۱۴۰۰

دسته آخر قلب فرشته.....نیازمند آغوش شیطان سیاه دل شد :)

6 2 584
درخت سبز 1 تمام شده

درخت سبز

۱۲ دی ۱۴۰۰

یه شعر با دسته بندی درام

0 0 42
فراری ها 3 تمام شده

فراری ها

۱۲ دی ۱۴۰۰

خلاصه داستان: پلیس به دنبال 2 دختر هست. اسم اونا امیلی و سارا هستش. یکی از این دو دختر قدرت جادویی داره. و... با ما همراه باشید.

0 1 477
اشک خراسان 1 در حال تایپ

اشک خراسان

۱۱ دی ۱۴۰۰

این داستان بر پایه روایت تاریخی نگاشته شده است، که زمان کشته شدن ابومسلم سردار خراسان را به تصویر می کشد

0 0 953
گریال 7 در حال تایپ

گریال

۹ دی ۱۴۰۰

گریال نام تمساح پوزه کوتاه درخطرانقراض می باشدزندگی دختری پزشک راروایت می کندکه گذشته وترس های مبهمی دارداوبایدروزی باترس هایش روبه روشود واولین گام برگشتن به گذشته اوست.... *ایستاده ام.... بگذارسرنوشت راهش رابرود.. من همینجا کنارقول هایت درست روبه روی دوست داشتنت ودرعمق نبودنت.... محکم ایستاده ام....*

1 0 1.7 K
لبخندی ازجنس گریه آسمان 4 در حال تایپ

لبخندی ازجنس گریه آسمان

۸ دی ۱۴۰۰

رهادختری که بخاطرمشکلی تن به ازدوج بارامین می دهدولی درست درشب عروسی اش همه چیزتغییرمی کند... دیدی پاییزو .. پ چرا دوری ازم .. دوری و میگی حرف از دوری نزن .. این همه عاشقم تو کوری اصلا .. انقد حرف عاشقانه زوری نزن .. عقل و منطقم میگه نه ولی دل عاشقته .. دلم داد میزدت عقل میگفت باشه چته.. معین زد

1 0 802
باهم، به ژرفا 1 تمام شده

باهم، به ژرفا

۸ دی ۱۴۰۰

کاپیتان ژولز، تنها و غریب در اعماق آب‌های تاریک و سرد، به امیلی‌اش می‌پیوندد...

0 1 790
رقاص خیابانی 2 در حال تایپ

رقاص خیابانی

۷ دی ۱۴۰۰

سلام من ایدام این اولین رمانمه رمان درباره‌ی یک دختر رقصندست

1 1 8
رقاص خیابانی 0 در حال تایپ

رقاص خیابانی

۷ دی ۱۴۰۰

سلام من ایدام این اولین رمانمه موضوع دربارهی یک دختر رقاصه

0 0
آغوش شیطان 0 در حال تایپ

آغوش شیطان

۷ دی ۱۴۰۰

دسته آخر قلب فرشته... مهتاج آغوشی شد که... آغوش شیطان بود

0 0
در تنهایی 2 در حال تایپ

در تنهایی

۶ دی ۱۴۰۰

هلن هر روز خود رو با یک کتاب و یک فنجان اسپرسو بر روی یکی از صندلی های کافه ی مورد علاقه اش به سر میبرد..هر روز بعد از کلاس های دانشگاهش و کارش.با تمام خستگی به کافه میرود غروب دل انگیز خورشید را از پشت ساختمان ها تماشا میکند..در آن کافه هفته ی دوم ماه..و هفته ی سوم ماه روز های دوشنبه بازی مافیا برگزار میشود..و هلن همیشه به همراه آن کتاب و فنجان اسپرسو..به بازیکنان جوان که سعی در برنده شدن دارند نگاه..تا یک روز نگاهی عمیق را حس کرد..آن نگاه عسلی...عسلی ناب..که دل هر دختری را میبرد..بر روی هلن زوم شده بود..ولی برعکس هر دختری این نگاه..تنهایی هلن را زیر و رو کرد..

1 0 1.4 K
شب ششم 0 در حال تایپ

شب ششم

۶ دی ۱۴۰۰

باصدای لرزون و زمزمه مانندش _هیس ، من نمی تونم بهت کمک کنم . اگه صداتو بشنوه تورو خدا برو تیک تاک تیک تاک صدای ساعت لعنتی که حالمو بهم میزد دو قدم به عقب برداشتم ، دردی مثل مار تو سینم پیچ و تاب میخورد دلم میخواست بمیرم ای کاش این خفگی این فشار تو گلوم منو امشب بکشه بدون اینکه نگاش کنم زدم بیرون از اون سگ دونی

0 0 0
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.