خواب
مردی که زندگی نکرد و زمانی این موضوع را فهمید که
داستان،زندگی پر فراز و نشیب دختری را به تصویر میکشد که نا امید از عشق،سرانجام روزی درگیر عشقی میشود که نور را به زندگی او میتاباند اما همین عشق آن نور و نشاط را از زندگی اش بیرون میراند و روح او را به آتش میکشاند...
پس از اتفاقات جلد اول داستان همچنان ادامه دارد و اتفاقات جدید تریرخ میدهد... / به زودی
کاپیتان ژولز، تنها و غریب در اعماق آبهای تاریک و سرد، به امیلیاش میپیوندد...
خلاصه:عشق چیست؟ چه کسی عاشق واقعی است؟ دوست داشتن چیست!؟ چه کسی دوستار حقیقی است؟! دختری که در میان آتش عشق ذره ذره میسوزد و خاکستر میشود! مقدمه:چشمانت راز آتش بود. در التهاب قلب ویران شده ام و لبانت چون دشنه ای سوزان که مرهم تمام زخم های قبل از تو با من بود ! و آنقدر با آتش دوست داشتن و عطر تنت زندگی کرده ام که همه چیز را از یاد برده ام جز تو و حالا دیگر هراسی ندارم از این همه سوختن از این همه زخم و خاکسترِ خاطراتی که از من و تو به جای خواهد ماند.
داستان از آنجا شروع شد که گایونگ تصمیم گرفت مدرسه اش رو عوض کنه و بره به مدرسه ای که یه پسر جذاب و خواستنی به اسم لویی داخلش تحصیل می کرد ....میشه گفت اتفاقی که شاید اولش خیلی خوشایند به نظر می رسید ولی در آخر چیزی جز پشیمونی به جا نداشت براش....
اتفاقاتی که برای بریتچ افتاده... تراژدی ترین و درام ترین اتفاقاتی است که میشه آن را تجربه کرد... یک درام وحشتناک...
چشمانش را با درد باز کرد! کجا بود؟ چرا چیزی بیاد نمی آورد؟ بدنش درد میکرد
آن گاه که بال های سیاه طاعون بر بستر سرزمین ها سایه افکنده است،چهرۀ حقیقی وحشت نمایان خواهد شد.شیطان از دل تاریکی سر بیرون می آورد.کلیسا ها در آتش کفر خواهند سوخت،کشیش ها کشته شده و راهبه ها ناپدید خواهند شد.
داستان درباه ی مردی هست که توانایی دارد چهره خودش را عوض کند مردی بنام سام، او دچار چند شخصیتی شده است ولی یکروز...
پرونده های سابقا محرمانه از روزنوشت های فردی که دیگر در میان مانیست . ویراست نشده. اسامی بابت احترام به حریم خصوصی افراد, با کارکردشان جایگزین شده و در (پرانتز) مشخص شده اند. با هر نام که دوست داشتید جایگزین کنید.