ژانر
جستجو در عناوین
تعداد کلمات
مرتب سازی براساس
فقط تمام شده ها
فقط داستان های در حال تایپ
شانس 3 تمام شده

شانس

۱۲ تیر ۱۴۰۲

راجب زندگی یک دختر بدشانس و شکست خورده به اسم امیلی که روزی بعد از ملاقات با یک معجزه زندگی اش به کلی تغییر میکند .

0 1 1.1 K
گُداز واقعیت 1 در حال تایپ

گُداز واقعیت

۲۲ خرداد ۱۴۰۲

گُداز واقعیت صدای او میتواند خود داستانی پر تامل باشد. دیدن او هر روز در مبهم ترین و دور ترین قسمت زندگی ام فقط چشمانم را عادت میدهد. جای او در ذهنم در نزدیک ترین اهالی که دسترسی به پرونده های اصلی تفکرم دارند است. میتوانستم با متمایز بودنم از تمامی ادم های اطرافش خود را از عشق او هم متمایز بدانم و اجازه شروعی به خود ندهم.

0 1 676
پینوکیو 1 در حال تایپ

پینوکیو

۱۱ خرداد ۱۴۰۲

وقتی ساعت ساز پیر شهر از بیکاری شروع به ساختن یک آدم مکانیکی کرد هرگز فکرش را هم نمی کرد که زنده شود و زندگی آرامش را متحول کند.

0 0 842
سر من را بِبَُرید... 3 تمام شده

سر من را بِبَُرید...

۱۲ اسفند ۱۴۰۱

دستم را روی پاهای برهنه و زخمی‌ام که رد طناب دور مچ‌هایش به وضوح دیده می‌شد کشیدم:«مگه من برای خودم می‌گم؟! من که از خدامه همین فردا بگیرن سرمو ببرن! حداقل از شر دَنی و این زندگی کثافتی خلاص می‌شم... تازه ممکنه تبدیل به یه کباب گوشت انسان خیلی خوشمزه بشم که به مراتب خیلی از این زندگی مفیدتره.» اجزای سلول‌هایم که پس از پخته شدن توسط بهترین آشپزهای گاوی و گوسفندی کاملا تخریب شده‌اند را تصور کردم که درون معده‌ی سران شهر مثل گربه‌ها و سگ‌ها یا حتی شیرها و پلنگ‌ها کاملا هضم می‌شوند و در ساختار بدن ‌آن‌ها قرار می‌گیرد؛ گویی که من هم عضوی از بدن آن‌ها شوم...

1 6 763
زمین در نابودی 1 تمام شده

زمین در نابودی

۱۴ بهمن ۱۴۰۱

کتاب اول : روزی که یخ اتش گرفت جهانی که به سوی نابودی میرود.ظلمی به همگان روا میشود. کسی نمیداند که چه در پیش است.پسری به دنبال پادشاهی پدرش،ملکه ای در عطش انتقام و رازی که جز تلخی هیچ ندارد.اغاز یک پایان در راه است.قدرتی تاریک در نظاره این جهان و منتظر تا ...

0 0 1.1 K
شادِ غمگین 0 در حال تایپ

شادِ غمگین

۱۰ بهمن ۱۴۰۱

دختری عاشق و دلداده بودم..اما...

0 0 0
بمب رنگ 4 تمام شده

بمب رنگ

۱۳ دی ۱۴۰۱

الیوت پسر جوانی که دچار مریضیی شده است در حال دست و پنجه نرم کردن با مریضی است و سعی می کند با موسقی مریضی را از خود دور کند . البته اگر واقعا مریض باشد

5 11 879
ساعت صفر 2 تمام شده

ساعت صفر

۹ آذر ۱۴۰۱

چشم‌هایش تار می‌دیدند. فکش بی اختیار روی هم می‌خورد و صدای ساعت روی مغزش رژه می‌رفت. تیک، تاک- تیک، تاک- تیک، تاک- عقربه روی ساعت صفر درجا می‌زد.

0 6 865
و اینبار قلمم می‌نویسد، از عشق،نفرت،گریه،خیانت و...جنون!. کجاست آن عدالتی که قبل از بدنیا آمدنمان بهمان گوشزد کردند؟  عدالتتان این بود؟ دزدان قلب ها با وقاحت بروند و بخندند؟ آه از این سادگی،از این پستی،و از این عشق های نافرجام.... 0 در حال تایپ

و اینبار قلمم می‌نویسد، از عشق،نفرت،گریه،خیانت و...جنون!. کجاست آن عدالتی که قبل از بدنیا آمدنمان بهمان گوشزد کردند؟ عدالتتان این بود؟ دزدان قلب ها با وقاحت بروند و بخندند؟ آه از این سادگی،از این پستی،و از این عشق های نافرجام....

۷ آذر ۱۴۰۱

دریا دختری ساده بود که با خیانتی که از عشقش میبینه بعد از مدتی مشکل روانی نسبتا حاد میگیره ولی بعد از یکسری اتفاقات وارد جلد جدیدی از زندگیش میشه.

0 0 0
جشن خاکستر 7 تمام شده

جشن خاکستر

۱۱ آبان ۱۴۰۱

چو گودرز و هفتاد پور گزین، همه پهلوانان با آفرین، نباشد به ایران تن من مباد، چنین دارم از موبد پاک یاد

0 0 12 K
زندگی ام بدون کلمات 1 تمام شده

زندگی ام بدون کلمات

۲۳ مهر ۱۴۰۱

دیگر از همه چیز خسته شده بودم؛ آن هایی که بدون خداحافظی ما را ترک می کردند، خانه ای که مدت ها از زمان پرداختن اجاره اش گذشته بود، نانی که به زور از گلویمان پایین می رفت و افکاری که مثل طنابی گلویم را می فشردند. داشتم دیوانه می شدم. تصمیمم را گرفته بودم. می خواستم سکوت کنم؛ برای همیشه.

0 5 1.1 K
قلبم را ببین 1 تمام شده

قلبم را ببین

۱۴ شهریور ۱۴۰۱

امان از قلب هایی که از چشم معشوق پنهان می شوند... و افسوس از قلب هایی که هیچ وقت دیده نمی شوند.

0 1 580
آغاز پایان همه چیز 4 در حال تایپ

آغاز پایان همه چیز

۲۶ تیر ۱۴۰۱

سیاره زمین،انسان ها و تمامی موجودات زمینی به دست خود انسان ها در شرف نابودیست.با نابود شدن تنها زیستگاه انسان نیاز دارد تا جای دیگری را برای حیات خود پیدا کند؛و این ماجرای اصلی این داستان است.داستان تیمی که برای شناسایی و کاوش تیتان،بزرگترین قمر سیاره زحل و تنها محل مشابه زمین در منظومه شمسی راهی فضا میشوند.اما وقتی به آنجا میرسند اعضای تیم تک تک میمیرند...

0 3 3.9 K
صفیه خانم! بارونه! بارون! 1 تمام شده

صفیه خانم! بارونه! بارون!

۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۱

خلیل برای بار پنجم از کنار پنجره رد شد. این کار صفیه خانم را کلافه می کرد. صفیه خانم منظور خلیل را می‌دانست...

0 0 727
در عمق نقاشی 1 در حال تایپ

در عمق نقاشی

۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۱

در درون طراحی ها در عمق خیال بافی ها در آسمان و بهشت در خانه ای بی انتها زندگی کردن، همیشه زیبا نیست! برای این میدانم که خودم دیده ام نه! بهتر است بگویم با تک تک انگشتانم لمسش کرده ام آن خیال بافی های خطرناک تو را...

0 0 1
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.