مارها تشنهاند
ماری عاشق دختربچهی زیبایی میشود. دخترک بیمار است و خواهد مرد اما مار تصمیم دارد داروی مارها را برایش بیاورد و نجاتش دهد اما این خلاف قانون مارها است...
ماری عاشق دختربچهی زیبایی میشود. دخترک بیمار است و خواهد مرد اما مار تصمیم دارد داروی مارها را برایش بیاورد و نجاتش دهد اما این خلاف قانون مارها است...
این داستان زندگی کسی هست که بی هدف زندگی میکنه اما بر اثاث اتفاقاتی...
اید داستان را جبع نو جوانی است که مورد بی توجهی دیگران قرا گرفته و مانند یک روح شده! تایک روز.....
برات پیش اومده که به مکانی بری و فکر کنی که انگار قبلا اونجا بودی ؟
فرشته و انسان عاشق به خودکشی داستانی است درباره ی زندگی انسان ها درسال ۳۳۲۱ ........ پسری به اسم آنوس که جادوگری قدرتمند است شوخ طبع اما عاشق به خودکشی است . آنوس به طور اتفاقی با دختر دبیرستانی به اسم اِرینا اشنا می شود و طی یک عملیات کاری برای مدتی با هم همسفر می شوند..... ارینا تاثیر به سزایی در زندگی انوس میگذارد و ان دو راز ها و اسرار جادویی ممنوعه ی زیادی را باهم کشف میکنند......
وقتی مجبوری برای بدست آوردن بعضی چیزا کاری رو بکنی که فکرشم برات غیر ممکنه ولی باعث شه که نتونی تا آخر عمر از کسی دل بکنی...
اتفاقاتی که برای بریتچ افتاده... تراژدی ترین و درام ترین اتفاقاتی است که میشه آن را تجربه کرد... یک درام وحشتناک...
....دختری ک عاشق شده و این حس فراموش نشده بعد از چند سال پسر رو میبینن و در یک ماموریت با هم کلی حرف میزنند جنگو و کل کلی و بعضی جاهاشم کلی عشقولانهههه
رمان عشق بر باد رفته ژانر: عاشقانه، تراژدی. نویسنده: سیده روژان سید نوری. مقدمه: گاهی مجال یک نگاه کردن هم نیست به کسی که عاشقانه دوستت دارد، اما تو دلت با کس دیگریست. درست است که انسان یک بار عاشق میشود؟ چرا؟ چطور میشود سرنوشت، قلب دو نفر را نشانه بگیرد؟ بدون در نظر گرفتن حقایق و رازهای گذشتهاش؟ حتی نگاه نکردن به ضرری که در آن عشق وجود دارد! ممکن است هرگز عشقت را فراموش نکنی، ممکن است تا ابد قلبت با یادآوری خاطرات او بتپد. ممکن است عشقت را به دست بیاری، ولی تا همیشه در حسرتش بمانی! زندگی همین است، همین پستی و بلندیهایش، همین حسرت و آرزوهایش و همین واقعیتهای تلخ سرنوشتت... خلاصه: میدانی؟ من روزی عاشقترین دختر بودم! دلم برای چشمهای معصومش به یغما میرفت. وقتی میخندید چال گونهاش تار و پودم را به لرز میآورد، نمیدانم چه شد؛ به خودم که آمدم دیدم دارم با کسی عقد میکنم که از بچگی کابوس زندگیام بود. کاش بازیچهی دست پسرعموهایم نمیشدم! نمیدانم، شاید من تقصیر دارم که از بچگی حتی مادرم هم ترکم کرد، حالا من ماندهام با عشقی ممنوعه در ذهنم و رازهای ترسناک سرنوشتم و بس! کانال روبیکا: https://rubika.ir/joinc/ECFFBDE0XHSIVOCCMOEGIACEYTUVQWBB
سلاااااام !!! من لی داهیون هستم ! داستان از جایی شروع میشه که دختری به نام جانگ گون یو عاشق پسری به نام کیم چو هیون میشود . در طول این روز ها دوست گون یو یعنی لیم جو یو و چو هیون متوجه میشوند که .... و یک شب یک اتفاق بد برای گون یو می یوفته . این داستان زیبا کره ای را از دست ندهید . اسم فیک : گل مُرده نویسنده : لی داهیون
شاید شما هم پیرمردی را که با ویولن کهنهاش زندگی میآفریند دیده باشید
پیروزی در مبارزه او را به معشوقش میرساند و شکست همهٔ آرزوهایش را خواهد ربود