ژانر
جستجو در عناوین
تعداد کلمات
مرتب سازی براساس
فقط تمام شده ها
فقط داستان های در حال تایپ
نسیم 0 تمام شده

نسیم

۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۱

پرده ابی همچنان با ناز و عشوه زیاد میچرخه و تکون میخوره هومن سعی میکرد با صدای صندلی مورد علاقه نگار سکوت و بشکنه و فکر نکنه اون شب قبل از این سیاهی و سکوت شلوغ بود و سر و صدا مهمونی بود مهمونی خداحافظی برای فرزین پسرخاله نگار که خواستگار سابقش بود و حالا که بعد از مدتها از انگلیس برگشته بود و مدتی رو مونده بود حالا دوباره میخواست برگرده براش مهمونی گرفته بودن که بتونه باهمه خداحافظی کنه نگار برق خاصی تو چشماش بود و با همه میگفت و میخندید و شیطنت و خوشحالی تو تمام وجودش برق میزد پیرهن حریر ابی پوشیده بود رنگ مورد علاقه اش که به گفته خودش با پرده اطاق خواب ست کرده بود هر موقع این لباس و میپوشید میگفت اسکارلت اوهارا شدم که پرده های خونشونو لباس کرده و غش غش میخندید پچ پچ هاش با فرزین از چشم های عاشق هومن دور نمیموند خون با فشار زیاد به سرش فشار میاورد میخواد چیکار کنه تصمیم شو گرفته میخواد بره باهاش تو حجم بالای دود و سر و صدا و نور زیاد احساس میکرد این حجم از فشار در حد تحملش نیست نه میتونست بره تو حیاط و چشم از نگار برداره نه میتونست فضای سنگین اطرافشو تحمل کنه احساس میکرد همه میدونن که نگار داره ترکش میکنه جز خودش نه دیگه نمیتونست تحمل کنه با کلافگی رفت تو حیاط و شروع کرد به راه رفتن تصمیم شو گرفت برگشت داخل دید نگار خیلی خوشحاله و با فرزین میرقصن اصلا متوجه نبودنش نشده بوده رفت وسط و جای فرزین و گرفت نگار اروم زیر گوشش گفت امشب باید یه چیز مهمی رو بهت بگم وقتی رفتیم خونه هومن گفت الان بریم نگار اخم کرد و گفت انقدر زود هنوز مهمونی شروع نشده همه هنوز نیومدن هومن ...

0 0
عکس از جنس زندگی 0 تمام شده

عکس از جنس زندگی

۴ اردیبهشت ۱۴۰۱

عکسی میخواهم. نه یک عکس معمولی.

0 0 0
انتظار تلخ اما شیرین 0 تمام شده

انتظار تلخ اما شیرین

۱۳ اسفند ۱۴۰۰

خیریه زنان و کودکان بی پناه داریم تو دفتر کارم نشسته بودم و داشتم حساب رسی می کردم کارها رو دیدم صدای داد و فریاد تو سالن میاد انگار اتفاقی افتاده بود سریع دویدم‌ سمت در و باز کردم ببینم چه اتفاقی افتاده دیدم یه زن داره گریه می کنه و داد فریاد می کنه میگه:کمکم کنید ،کمکم کنید همکارام رفتند به آرامش دعوتش کردند و بردند تو یه اتاق تا ببینند مشکلش چیه؟؟ با دیدنش حس عجیبی تو دلم ایجاد شد احساس می کردم یه عمر می شناسمش همین حس باعث شد برم به خدمتکار بگم: یه دست چلو‌کباب کوبیده با همه مخلفات بگیر و بیار و با احترام جلوی خانم محترم بزار همکارا بعد یه مدت اومدند و مشکل اشو پرسیدم گفتند:مثل اینکه شوهرش به رحمت خدا رفته و صاحب خونه اشون وسایل اشو از خونه ریخته بیرون..... اونم اومده اینجا به ما پناه آورده و می خواد کمکش کنیم.. دل و قلبم مثل همیشه بیشتر شوره زد نسبت به اون زن نمی دونم چرا؟؟؟ مگه اون کی بود که قلبم آنقدر نسبت بهش نگران بود خودم رفتم داخل و گفتم در رو ببندند تا خودم باهاش حرف بزنم تا مشکل اشو از زبون خودش بشنوم و بتونم کمکش کنم شروع کرد به حرف زدن و منم غرق نگاهش شدم و داشتم به این فکر می کردم که کجا دیدم اش که مثل خواهرم قلبم براش ناراحته مدتی فکر کردم و من غرق خیال و فکر شناختن او بودم و او مشغول صحبت در مورد مشکلش..... بالاخره شناختم اش ولی باور نمی کردم..... اونی که دیدم زیبا و جسور بود و الان حالش اینطوری هست.. اشک هام یواشکی از کنار چشمام پایین می اومد و روی شیشه میز تلق تلق می خوردند.... یهو دیدم با تعجب به من نگاه می کنه و میگه:آقا مشکلی پیش اومده؟؟ با ...

0 0
عطرتنهایی 0 تمام شده

عطرتنهایی

۵ اسفند ۱۴۰۰

مفهوم دلتنگی را تنها کسانی درک میکنن که رنج دلتنگی را کشیده باشند این رمان را برای کسی مینویسم که سالیانه سال است پنهانی عاشقش هستم و هنوز بعد سالها کسی را جایگزینش نکردم امیدوارم از خواندن این رمان خوشنود شوین♡

0 0 0
مقصد 1 تمام شده

مقصد

۳ اسفند ۱۴۰۰

دستش را به سمت کمد دراز کرد، کمد را باز کرد، چیز زیادی برای جمع کردن نداشت چند تکه لباس، جعبه ای قهوه ای از جنس چوب که سیگار هایش را در آن میگذاشت، یک قاب عینک، چند کتاب و یک جعبه ی کوچک فلزی.

0 0 865
داستان 1 تمام شده

داستان

۱ اسفند ۱۴۰۰

آیا از حشرات وحشت دارید؟ حشرات با وجود اینکه بودنشان برای زمین قابل اهمیت است اما خیلی وقت ها ممکن است موجب آزار بشوند. امید پسری ۱۲ ساله است که از حشرات می ترسد. اما این ترس تنها به فرار از حشرات منتهی نمی شود. وقتی ترس به اندازه ای قابل باور بشود اتفاقات وحشتناکی میفتد. اتفاقاتی که ترس به آن جان می بخشد...

0 7 1
متن های کوتاه زمستانی 4 تمام شده

متن های کوتاه زمستانی

۲۳ بهمن ۱۴۰۰

"یک چالش با موضوع هایی مربوط به فصل زمستان و نوشتن متن های کوتاه" در یک کانال موضوع هایی گذاشته شده بود و یک چالش برای نوشتن متن برای خودمون. من هم چند موضوع رو انتخاب کردم و جملاتی نوشتم. ◐ با آرزوی سلامتی برای همگان و تسلی برای خانواده هایی که عزیزانشون رو در حادثه ی هواپیمایی دوسال پیش از دست دادند. ◐

0 0 672
ماجرای خرس و عسل 1 تمام شده

ماجرای خرس و عسل

۱۸ بهمن ۱۴۰۰

این داستان با نام خرس و عسل نوشته شده است موضوع داستان: تلاش و کوشش برای پشت سر گذاشتن سختی ها و رسیدن به هدف بسیار لذت بخش است. همانطور که خرس داستان با تلاش فراوان توانست از خوردن عسل لذت ببرد و راضی و خوشحال به لانه خود بازگرردد.

0 0 436
اشتباه 0 تمام شده

اشتباه

۲۹ دی ۱۴۰۰

این داستان ادامه سریال میراث ها است درباره دختری هست که اشتباهی به دنیا امده یه نام ایو مایکلسون

0 0 0
داستان ترسناک جنگل اجنه 0 تمام شده

داستان ترسناک جنگل اجنه

۲۳ دی ۱۴۰۰

در مورد یک جنگل مرموز است

1 0
شیرینی، مطابق میل 9 تمام شده

شیرینی، مطابق میل

۱۸ دی ۱۴۰۰

داستان یک شخص عادی که شیرینی دوست دارد و به درون رویایش کشیده می شود...

2 3 7.5 K
دیوار های فاصله بسیارند 1 تمام شده

دیوار های فاصله بسیارند

۱۴ دی ۱۴۰۰

هر چقدر دیوار میان ما قرار گرفته باشد؛ روز خواهد رسید که مقصد من تو هستی و تنها یه دیوار ما را احاطه کرده و من یقین دارم که آن روز خواهد رسید...

0 1 242
عبور 1 تمام شده

عبور

۱۴ دی ۱۴۰۰

هميشه عبور ها زيبا نيست. گاهي او نيست...

0 7 259
زندگی را باید نواخت 1 تمام شده

زندگی را باید نواخت

۱۴ دی ۱۴۰۰

در کتاب زندگی مان، کلمات و نت های موسیقی با همدیگر داستانمان را میسازد. پس او را زیبا بساز!

0 0 167
درخت سبز 1 تمام شده

درخت سبز

۱۲ دی ۱۴۰۰

یه شعر با دسته بندی درام

0 0 42
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.