ژانر
جستجو در عناوین
تعداد کلمات
مرتب سازی براساس
فقط تمام شده ها
فقط داستان های در حال تایپ
«مهشید» 1 تمام شده

«مهشید»

۱۷ خرداد ۱۴۰۲

+مهشید میدونستی همیشه مجبورم میکنی بخندم ؟ مهشید در حالی که یک قاشق از بستنیش رو در دهنش فرو میداد گفت -واقعا؟ +آره تاحالا هیچکس مجبورم نکرده بود که واقعی بخندم -تاحالا هیچکس هم منو مجبور نکرده بود از ته دل دوست داشته باشم باهاش وقت بگذرونم +از تَه دِل...؟ -آره به اجبار کسی رو از ته دل دوست داشته باشی دقیقا مثله وقتی که به اجبار واقعی میخندی

0 2 1.2 K
اتشگر گیتی 0 در حال تایپ

اتشگر گیتی

۱۱ خرداد ۱۴۰۲

دختری که از خانواده خود جدا شد و واقعیت تلخی را فهمید عشق تلخی داشت حکایتش غمگین بود این حکایت گیتی بود

0 0
فرار از یتیم خانه 1 در حال تایپ

فرار از یتیم خانه

۲ فروردین ۱۴۰۲

باید امشب از اینجا فرار کنم ؛ اما با این پا ؟ با این دست ؟ غیر ممکنه بتونم . ولی باز باید شانس خودمو امتحان کنم . امشب از اینجا می زنم بیرون ...

0 0 620
چرا در چهار سالگی من؟ 7 تمام شده

چرا در چهار سالگی من؟

۱۳ بهمن ۱۴۰۱

اگر دو نفر از هم جدا شوند. فقط خودشان صدمه میخورند؟ یا...درواقع در کنار حس غم شادی بیکرانی دارند؟ ممکن است به چند نفر دیگر صدمه بزنند؟ داستان زندگی دختر بچه ای که بعد از مرگش تصمیم گرفته سفره دلش را باز کند...امل دیر شده فقط من و تو حرف هایش را میشنویم.

1 6 2.4 K
از کودکی تا نوجوانی 1 در حال تایپ

از کودکی تا نوجوانی

۳ بهمن ۱۴۰۱

اینجا میخوام از بچگیم و داستانایی که داشتم بگم وبیشتر از نوجونیم که الان توشم خلاصه از عشق ناکامم تا دوستام و از کودکیم تا زنده موندم و شماره دادن های دوران نوجونیو خلاصه بریم سراغ داستان ولی بعضی اسم ها رو عوض میکنم چون شاید اون فرد دلش نخواد بدونن کیه....

0 0 450
عشق سیگاری من 0 در حال تایپ

عشق سیگاری من

۳۰ دی ۱۴۰۱

مردی از تبار جادوگران تنها تر از ماه در آسمان غبار آلود دختری از سازمانی مخوف با گذشته ایی پنهان آیا آینده ایی وجود دارد ؟ یا فقط وهم و خیال از ترس است ؟ نمی‌دانم شاید کمی از هردو

0 0 0
من به شرطی زیبا میشوم که 1 تمام شده

من به شرطی زیبا میشوم که

۱۷ دی ۱۴۰۱

همه فکر میکنن اگر موهاتو از دست بدی یعنی زشتی.اما این فکری نبود که اِلا میکرد،اِلا برای این که به زیباترین زن جهان ثابت کنه زیباترینه،به خواست خودش موهاشو ...

0 0 762
هدیه تولدم کتاب خونینم شد 1 تمام شده

هدیه تولدم کتاب خونینم شد

۱۵ دی ۱۴۰۱

یک لیوان شراب در روز تولدم حالم را نمیتواند عوض کند.بیایید بگویم که امروز خوشحالم.این بهترین کار است

0 0 336
. 0 در حال تایپ

.

۱۴ دی ۱۴۰۱

چطور میشه وقتی جسد پر از خون کسی که جونتو نجات داد رو نزدیک به خودت ببینی و بتونی از تو چشماش همه چیز و بفهمی

0 0 0
کفش های قرمز من 1 تمام شده

کفش های قرمز من

۱۴ دی ۱۴۰۱

دختری که در زمان گم شده باشد؟ شاید داستان به همچین چیزی اشاره دارد.درباره دختر است که تشنه توجهی از سمت آدمی مناسب است اما کسی وجود ندارد پس پدیده ای عجیب برای او اتفاق می‌افتد که هم خوشایند است و هم ترسناک است.این دختر دوست ندارد چیزی تغییر کند با این حال میخواهد از دست آنها فرار کند. اما آنها کیستند؟ اصلا درمورد آدم حرف میزنم یا یک وسیله؟

0 0 833
آدامس خرسی 1 در حال تایپ

آدامس خرسی

۴ دی ۱۴۰۱

اعتماد پسری به دختر مورد علاقه اش با دیدن یک آدامس خرسی فرو می ریزد.

0 1 481
اتفاق 2 در حال تایپ

اتفاق

۲۱ آذر ۱۴۰۱

داستان درمورد دختریست که اتفاقات ترسناکی برایش پیش می آید وچیز هایی میبیند که برای خواهر و مادرش ترسناک است

0 0 497
عمارت مرگ 0 تمام شده

عمارت مرگ

۱۸ آذر ۱۴۰۱

برای چهار دوست کارت دعوت می آید که آنها به عمارتی از جنس نابودی و مرگ دعوت شدند......

0 0 0
کابوس ها 8 تمام شده

کابوس ها

۲۵ شهریور ۱۴۰۱

داستان های کوتاه فانتزی و گاه دلهره آور فصل ۱۰ (داستان کوتاه جدید)

1 7 2.3 K
گوناگون 0 در حال تایپ

گوناگون

۳۰ مرداد ۱۴۰۱

در حالی که به سوی اتاقش میدوید ، مدام این جمله را تکرار میکرد. «عروسک ها فریبدهندن» رنگ از سر و رویش پریده بود و اشک در چشمان کهرباییش جمع شده بود. پس از چند دقیقه دویدن و زمین خوردن سرنجام به اتاقش رسید. اتاق«دویست و شست و نه» در را محکم کنار زد و وارد اتاق شد. بر روی زمین افتاد و دستانش را مشت کرد و بر زمین کوبید«چرا؟چرا؟» صدای مردانه و زیبایی از پشت سرش گفت«چون ما هیولاییم آلیس.» مدت ها پیش وقتی هیولاها را در داخل کتاب های مصور میدید گمان میکرد تمام هیولاها زشت ، لجنی و بدبو هستند. به لطف یک عروسک فهمید هیولاها خیلی بدتر از اینها هستند. خیلی بدتر!

0 0
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.