ژانر
جستجو در عناوین
تعداد کلمات
مرتب سازی براساس
فقط تمام شده ها
فقط داستان های در حال تایپ
دختر دایی شیطون من 0 در حال تایپ

دختر دایی شیطون من

۲۱ مرداد ۱۴۰۲

امیر پسر مغروری که از دختر ها خوشش نمیاد و به اصرار دوستش با دختری آشنا می‌شود که......... آوا دختر دایی امیر دختری شیطون و لجباز که دختری ساده است یک روز توی خیابون سه تا پسر میافته دنبالش و............

0 0
مرینت 0 تمام شده

مرینت

۲۱ مرداد ۱۴۰۲

?رمان مرینت آدرین ?‍⬛️ پارت 1 تیکی: مرینت مرینت بیدار شو روز اول کلاس نمیخوای که دیر برسی پاشو پاشو دیگه اه مرینت: ای وای تیکی دیرم شد باید برم لباس هام رو بپوشم باید مسواک بزنم وای وای وای وای آلیا: سلام مرینت پی چرا انقدر دیر کردی ها مرینت: خواب موندم آلیا: مرینت کتاب ریاضی ت رو دربیار مرینت: واااااااااااااااااااااااااااای کتاب ریاضیم رو نیاوردم آلیا: خاک تو سرت احمق ???? الان میخوای چی کار کنی مرینت معلم: مرینت کتابت رو در بیار مرینت: خانم نیاوردم ☹️☹️ معلم: امروز دیر کردی کتابتم نیاوردی برو پیش مدیر همین الان? مرینت: چشم خانم ? آدرین: چرا مرینت رفت دفتر نینو مرینت تو ذهنش: چرا باید این معلم و مدیر عنتر به من دستور بدن ?? رفت به دفتر مدیر و وقتی داشت به کلاس برمی گشت یهو یه پروانه سیا جلوش زاهر شد و تو ی کیف مرینت رفت مرینت وقتی داشت شرور می شد آدرین: نه مرینت مونارک رو پس بزن مرینت: یهو این پروانه کثافط از کدوم گوری اومد

0 0
 دختر دایی شیطون من 0 در حال تایپ

دختر دایی شیطون من

۲۱ مرداد ۱۴۰۲

امیر پسر مغروری که از دختر ها خوشش نمیاد و به اصرار دوستش با دختری آشنا می‌شود که......... آوا دختر دایی امیر دختری شیطون و لجباز که دختری ساده است یک روز توی خیابون سه تا پسر میافته دنبالش و............

0 0 0
عشق بی رحم 0 تمام شده

عشق بی رحم

۲۱ مرداد ۱۴۰۲

رمان عشق بی رحم شب عروسی مرینت و آدرین مرینت دوست نداشت با آدرین ازدواج کنه ولی آدرین اون رو مجبور کرد که باهاش ازدواج کنه آقا گفت: مرینت دوپنگ چنگ شما را به عقد داعم آدرین آگرست در بیا ورم املی: عروس رفته گلاب بیاره آقا دوباره گفت: مرینت دوپنگ چنگ شما را به عقد داعم آدرین آگرست دربیاورم کلویی عروس رفته گل بچینه آقا گفت: مرینت دوپنگ چنگ شما رو به عقد داعم آدرین آگرست دربیاورم مرینت:.... ب...... ب...... ب...... بله آخر شب بود مرینت رفت تو ماشین آدرین آدرین داشت با مامان بابا ی مرینت حرف میزد آدرین یه قاتل بی رحم بود اما مرینت نمیدونست آدرین مامان بابا مرینت رو کشته بود روبات جای اونا گذاشته بود آدرین اومد پایین و پیش مرینت نشست مامان بابا ی مرینت از مرینت خداحافظی کردن مرینت با آدرین به خونه ش رفت ولی مرینت آدرین رو دوست نداشت ولی به خاطر مادر و پدر روباتش مجبور بود

0 0
?پدر جذاب من? 0 تمام شده

?پدر جذاب من?

۲ شهریور ۱۴۰۲

سلام به همگی.اسم این داستانی که قراره برای شما بنویسم(پدر جذاب من)هستش که شخصیت های اصلی مرینت و آدرین هستند. در این داستان پدر و مادر مرینت اون رو ول کردن و گذاشتمش یتیم خونه.آدرین هم پدر و مادرش فوت کردن.مرینت ۱۸ سالشه و آدرین ۲۳سالش هست و هر دو پاریس زندگی می کنند.مرینت شغلی نداره اصلا پولدار نیست،ولی آدرین پولداره و در شرکت گابریل یعنی پدرش کار می کنه شغلش هم مدیر عامل شرکت و مدلینگ هست.بهترین دوست مرینت:آلیا هست که همسن مرینته و دو سالی میشه که از یتیم خونه اومده بیرون چون ی نفر به فرزندخوندگی قبولش کرده و الان هم یک نامزد داره. بهترین دوست آدرین:نینو هستش.نینو پسر پولداریه و آهنگ سازه.تازگیا هم با یک نفر نامزد کرده. خب خب دیگه معرفیه داستانم تموم شده امیدوارم که خوشتون اومده باشه.از پارت بعد هم داستان شروع میشه و اینکه ممکنه داستان یکذره طولانی بشه. اخلاق مرینت:مهربون،دلسوز،لجباز اخلاق آدرین:عصبی،آروم،خشک،بعضی وقتا شوخ طبع،یکم دلسوز ممنون که خوندی داستان:[پدر جذاب من]

0 0
کمای افکار 0 در حال تایپ

کمای افکار

۱۲ بهمن ۱۴۰۲

از زجر کشیدن خسته شده بود و به دنبال یک نور کوچک در تاریکی بود، ولی کم کم تاریکی برایش لذت بخش شد و تصمیم گرفت در همان تاریکی بماند...

1 0 0
پادشاه خودخواه 0 در حال تایپ

پادشاه خودخواه

۱۵ آذر ۱۴۰۲

داستانی برای سرگرمی

0 0
تاریخ 0 تمام شده

تاریخ

۲۰ آذر ۱۴۰۲

مقام و منزلت زن پایین بود. قرآن به موقعیت حقارت آمیز زن در میان اعراب جاهلی اشاره فرموده و آنان را به سبب داشتن چنین عقیده و اخلاقی نکوهش کرده است

0 0
فراتر از سیطره 0 در حال تایپ

فراتر از سیطره

۵ دی ۱۴۰۲

در این کتاب، داستان های متفاوت روایت می کند که می توانند شوکه کننده باشند .....

0 0
شکوفه گیلاس 0 در حال تایپ

شکوفه گیلاس

۲۲ مهر ۱۴۰۲

میساکی دختری زیبا، شاهدخت اول کشور ژاپن. او به خاطر دلایل سیاسی خانواده اش به فرانسه رفت. آیا میتواند در آنجا به راحتی زندگی کند؟ پ.ن: سلام من نویسنده این بوک هستم. این اولین بوکمه و امیدوارم ازش لذت ببرید.

0 0
 سمفونی شگفت‌انگیز شب و شیدایی 0 در حال تایپ

سمفونی شگفت‌انگیز شب و شیدایی

۱۱ آبان ۱۴۰۲

... اتفاقات ترس‌آور و تکان‌دهنده‌ای در مقابل دیدگان پسرجوان به نمایش درمی‌آید و روزی را به یاد می‌آورد که به‌ قصد مهاجرت و رسیدن به موقعیت مناسب و رفاه و زندگی آرام، با چمداني در دست از خانه خارج و در این ایستگاه از خانواده جدا شد و در سیاهی شب و پنهانی در هوایی طوفانی سوار بر قایقی کوچک و نامطمئن و شکننده، از سواحل تاریک کشور یونان فاصله گرفت تا شاید پس از عبور از دریای خوفناک و مرگ‌آور مدیترانه، بتواند در سرزمینی دور از آب‌ها و اقیانوس‌ها نفس بکشد و برای همیشه در آرامش زندگی کند، اما غرش شدید رعد و برق و هجوم تندبادهای دلهره‌آور و امواج سهمگین... ... لبخندی تلخ بر لب جوان مي نشيند و خود را در ميان بيش از بیست هزار پناهجو از رنگ ها و نژادهای مختلف در سراسر جهان مي بيند که در ده سال گذشته در جست و جوي ثروت و خوشبختي و آسايش و زندگی بهتر در دياري دور از خاك و سرزمين مادري و در آرزوی دنیايی شاد و شیرین، می خواستند به سلامت از دریاها و اقیانوس های عمیق و غریب بگذرند و به سعادت برسند، اما در قایق های سبک و کوچکِ مالامال از مسافر، در دریای پرتلاطم مدیترانه غرق و مفقود شدند و مرگ غم انگیزشان داغ سنگینی بر دل خانواده هایشان گذاشت؛ خانواده هايي که هنوز هم چشم انتظار عزیزانشان هستند تا شاید روزی با سرمايه اي فراوان و دستي پر از شادي و قلبي سرشار از اميد و آرامش به خانه و به نزد آنان برگردند و...

0 0
آخرزمان زامبی 0 تمام شده

آخرزمان زامبی

۱۱ آبان ۱۴۰۲

از دیدگاه دکتر اسمیت دکتر جان اسمیت، یک دانشمند باتجربه در حوزه ویروس شناسی، در داستان آخرزمان زامبی نقش گرفته است. دکتر اسمیت در داستان به عنوان یک نابغه علم و کارشناس در بحث آخرزمان زامبی شناخته شده است. او تلاش می‌کند تا با پیدا کردن راه‌حلی برای مقابله با این ویروس و نجات بشریت، جهان را از آخرزمان نجات دهد. داستان آخرزمان زامبی از زبان دکتر جان اسمیت: "بیست سال پیش، ویروسی ناشناخته در یک شهر کوچک شروع به شیوع کرد. این ویروس به سرعت انتقال پیدا می‌کرد و همه را به زامبی تبدیل می‌کرد. من به عنوان یک دانشمند و ویروس شناس، تلاش کردم تا راه‌حلی برای مقابله با این وضعیت پیدا کنم. در طول سال‌ها، من به همراه تیمم به تحقیقات فشرده‌ای پرداختم و در نهایت موفق شدم یک داروی ضد ویروس تولید کنم. اما قبل از اینکه بتوانم دارو را به جامعه عرضه کنم، باید با چالش‌های فراوانی روبرو شوم. زامبی‌ها به سرعت شهر را تسخیر کرده بودند و اکثر مناطق را تصاحب کرده بودند. باید به دنبال راهی برای نجات خود و دارویم می‌گشتم. با همکاری گروهی از بازماندگان، ما توانستیم به طور مخفیانه وارد شهر شویم و به دنبال پیدا کردن یک آزمایشگاه مناسب برای تولید دارو باشیم. در این مسیر، با موانع فراوانی روبرو شدیم. زامبی‌ها همچنان در تعقیب ما بودند و هر لحظه ممکن بود که به ما حمله کنند. پس از چندین هفته تلاش، ما توانستیم یک آزمایشگاه مناسب را پیدا کنیم و دارو را تولید کنیم. این دارو قادر بود زامبی‌ها را به حالت عادی برگرداند. با استفاده از هواپیمای نظامی، ما تعداد زیادی دارو را به سراسر شهر پخش کردیم و توانستیم ...

0 0
عاشقانه بر اساس واقعیت 0 تمام شده

عاشقانه بر اساس واقعیت

۳۰ بهمن ۱۴۰۲

یک دختره سیزده ساله هست که عاشق شده که منتظره روزی به عشقش بگه که بهش علاقه داره ولی نمیدونه و شرایطش رو نداره

0 0 0
دلبر زیبای من 0 در حال تایپ

دلبر زیبای من

۱۷ آبان ۱۴۰۲

داستان درمورد دختری به نام رها که تو سن ۱۵ سالگی پدر و مادرش و از دست داده و با عموش زندگی میکنه الان میخواد مستقل بشه برای کار به خونه مردی مغرور به نام آیهان میره و نمی دونه که اون خونه قراره سرنوشتش رو تغییر بده.....پایان خوش♡

0 0
قتل بی منطق 0 در حال تایپ

قتل بی منطق

۱۱ اسفند ۱۴۰۲

داستان انسانی که در کلنجار با خود و زندگی درگیر قتلی ناخوسته میشود

0 0 0
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.