ژانر
جستجو در عناوین
تعداد کلمات
مرتب سازی براساس
فقط تمام شده ها
فقط داستان های در حال تایپ
شب ششم 0 در حال تایپ

شب ششم

۶ دی ۱۴۰۰

باصدای لرزون و زمزمه مانندش _هیس ، من نمی تونم بهت کمک کنم . اگه صداتو بشنوه تورو خدا برو تیک تاک تیک تاک صدای ساعت لعنتی که حالمو بهم میزد دو قدم به عقب برداشتم ، دردی مثل مار تو سینم پیچ و تاب میخورد دلم میخواست بمیرم ای کاش این خفگی این فشار تو گلوم منو امشب بکشه بدون اینکه نگاش کنم زدم بیرون از اون سگ دونی

0 0 0
تاریکی حاصل از آفتاب 2 در حال تایپ

تاریکی حاصل از آفتاب

۴ دی ۱۴۰۰

داستان در مورد دختر مرموزی است که به عنوان اولین مسافر زمان از آینده ای دور به سال ۲۰۲۴ سفر میکند تا ماموریتی را عملی کند. در حین ماموریت با پسری آشنا میشود که مامویتش به او گره خورده و کم کم عاشق او میشود و پایبندی اش به ماموریت بیشتر میشود اما قبل از اینکه ماموریتش را انجام داده و برگردد اتفاقات عجیبی رخ میدهد

0 0 3.6 K
یقه های ماتیکی 1 در حال تایپ

یقه های ماتیکی

۴ دی ۱۴۰۰

ما هر کجا که میرویم، ردی از خویش باقی میگذاریم و به طبع آن ‌ رد هایی هم روی ما می ماند. گاهی این رد ها شل و نازک هستند و باد زودی با خود می بردشان، گاهی هم آنقدر عمیق و سفت به ما می‌چسبند که هزار تندباد و گردباد هم نمی تواند انها را بکند و ببرد. اینها همان تکه های چسبیده یا کنده شده از ما هستند که ما آنها را شبیه چین و چروک صورت در آینه می بینیم.

0 1 949
آنها 4 در حال تایپ

آنها

۳ دی ۱۴۰۰

زوج جوانی از ماه عسل بر می گردند و در اثر یک شوخی ماجرایی اتفاق می افتد که آنها نقش به سزایی در پیدایش آن داشتند... آنها غیر قابل پیش بینی هستند!!!!

0 0 8.1 K
آغوش تو دنیای من 3 در حال تایپ

آغوش تو دنیای من

۳۰ آذر ۱۴۰۰

ته تغاری دختر حاج فتاح سر اتفاق های سرگردون و معمایی که براش پیش میاد مجبور به عقد غیابی پسری که نمیشناسد میشود و ایران ترک میکند فصل تازه ای از زنگیش آغاز می شود.در این سفر دچار بحران های مختلف مذهبی عقیده ای عاشقانه ای میشود که زندگیش کاملا تغییر می کند.... این داستان تقابلی بین عقاید و افکار مختلفی است.

1 1 6.3 K
در شب 0 در حال تایپ

در شب

۲۳ آذر ۱۴۰۰

در مورد مردی هست پول ندارد و ...

0 0 0
لبخند تلخ 0 در حال تایپ

لبخند تلخ

۱۳ آذر ۱۴۰۰

سلام. ایلا هستم و 14 سالمه....... این داستان تلخ زندگی منه...... همیشه به هرکی میخندم و باهاش مهربونم ازم فرار میکنه و میره. تنها حامی های واقعی من پدر و مادرم بودن که مردن. اما با این همه سختی سعی میکنم بخندم. درسته تلخه،ولی منو قوی نشون میده درحالی که خیلی ضعیفم.... و این خوشحالم میکنه و هنوز میدونم اخرش منم یه شادی واقعی رو تجربه میکنم. همه چی بعد از پیدا کردن اون "نامه" بود... یه نامه عجیب تهدید آمیز... عجیب ترش این بود که برای پدرم نوشته شده بود!!!!!!! پدرم در تمام عمرش بهترین مامور پلیس شهر بود و ازش کلی تقدیر شده بود اما چطور.....؟! آیا آخرش به "شادی" میرسم؟؟؟؟؟!!!!

0 0
  چرا برام فرق داری؟ 6 در حال تایپ

چرا برام فرق داری؟

۱۳ آذر ۱۴۰۰

در مورد یک دختر که اسمش ارنیتاس و برای اینکه از باند پدرش بیاد بیرون مجبور ماموریت هایی که اون میدرو انجام بده اما اخرین ماموریتش خیلی عجیب و باعث میشه اون..... اهان راستی انیتا میشه گفت احساساتشو از دست داده و دلش از سنگ .....اها خودتون دانید میخواید بخونید?

6 11 3.1 K
رمان کفتر باز 0 در حال تایپ

رمان کفتر باز

۱۲ آذر ۱۴۰۰

بابام حاجی بود ، اما من شدم دختر ناخلف ! هجده سالم که بود ، عاشق کفتر باز محلمون شدم و ازش خاستگاری کردم ...!

2 0
سحر اژدهای سرخ//Red Dragon Spell 0 در حال تایپ

سحر اژدهای سرخ//Red Dragon Spell

۱۰ آذر ۱۴۰۰

...میدونم دلتون لک زده برای یه داستان تخیلی درست و حسابی... پس از سال ها جنگ و مجاهدت، انسان ها توانستند شیاطین و موجودات خطرناک را به جهنم خودشان بازگردانند. خون دلاوران این سرزمین باعث شد بالاخره حکومت جهان بدست وارث بر حق آن یعنی "تیون" برسد، پس از آن مردم به خوبی و خوشی زندگی میکردند و اندک شیاطین و اجنه ای که مانده بودند خطری ایجاد نمیکردند. دوباره بازار یادگیری و آموزش سحر و ورد های پر کاربرد رواج یافت تا مردم جهان ملکین به همان روز های اولیه که انسان های برتر در آن دوران زندگی میکردند، برگردند. استفاده از عناصر طبیعت برای انجام کار های روزمره، جادو و جادوگری اما ممنوع بود. اما به فکر کسی هم خطور نمیکرد که روح برادر خائن پادشاه یعنی "دائگون" هنوز در تسخیر جادوگر سیاه و پلید "آراگوک" بود. بالاخره اتفاقی که هیچ کس منتظرش نبود افتاد.

1 0
بوستون نفرین شده 0 در حال تایپ

بوستون نفرین شده

۹ آذر ۱۴۰۰

از ان ماجرا پنج سال میگزره اما باز به اون تاریخ که میرسیم انگار قطره های خونی که توی وان حموم و دیوارا ریخته بود تر میشن کلاغا قصه رو سرتا سر شهر بازگو میکنند درختان سر به فلک زده جنگل روتوایل شاخ و برگ هایشان را به نشانه عذا تکان میدهند و کل شهر به خاطر اون اتفاق سهمگین سیاهپوش میشوند .

0 0
شهرک 0 در حال تایپ

شهرک

۴ آذر ۱۴۰۰

ملیحه دختر مهربان و زیباییست که همه ساکنان شهرک او را میشناسند و دوستش دارند. اما حادثه ناگواری رخ میدهد. ملیحه به شکل اسرار آمیزی ناپدید میشود. با ناپدید شدن ملیحه اوضاع شهرک حسابی بهم میریزد و این شروع ماجراییست که راز های بسیاری را درباره شهرک و ساکنان آن برملا میکند...

1 0 0
اهریمن درون 15 در حال تایپ

اهریمن درون

۴ آذر ۱۴۰۰

هنگامی که فرشتگان سقوط کنند اهریمن اوج میگیرد...

15 42 21.9 K
روح اروند 1 در حال تایپ

روح اروند

۲ آذر ۱۴۰۰

گمونم خیالاتی شدم، چشم های سرخی داشت و بدون دهن حرف میزد. آبادان شهری است که...

1 0 2.7 K
زندگی مرموز من 1 در حال تایپ

زندگی مرموز من

۲۳ آبان ۱۴۰۰

داستان درمورد دختری که فرق داره با آدم های دیگه دختری باچشم های بنفش وموهای سفیدش زندگی از اول براش رودور بد شانسی بوده ولی تا آخر همین جوریه؟

0 1 414
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.