ژانر
جستجو در عناوین
تعداد کلمات
مرتب سازی براساس
فقط تمام شده ها
فقط داستان های در حال تایپ
قصه‌عشق 2 در حال تایپ

قصه‌عشق

۹ دی ۱۳۹۹

باز هم دلتنگی و عذاب های شبانه...این شروع یک داستان عاشقانه ست ، عشق بین من و اون...یک قصه طولانی ، قصه عشق....

2 1 2 K
گلدانی برای همسرم 1 تمام شده

گلدانی برای همسرم

۲۳ آذر ۱۳۹۹

داستان درمورد عشق به همسر است و گلدان خاطره انگیز

0 1 610
سنگ صبور 2 در حال تایپ

سنگ صبور

۲۰ آذر ۱۳۹۹

این داستان بر اساس واقعیت نوشته شده. دختری با گرفتن انتقام وارد یه رابطه میشه وبرای گرفتن راحت تر انتقام تظاهر به عاشق بودن میکنه و در گرفتن این انتقام کلی ضربه میخوره. درحالی که او هیچ چیز از عشق نمی‌دانست، فقط اسمش به گوشش خورده بود. یک روز به اصرار دوستش که از او میخواهد، او را برای تماشای مسابقه همراهی کند. در آنجا بود که همه چیز با یک شوخی شروع شد......

0 0 2.5 K
دوران 2 در حال تایپ

دوران

۱۸ آذر ۱۳۹۹

سال های سال بود که داماک ارتباطی با شهری آنسوی بیایان های شرقی خود نداشت و شهر درتاگ را هم فقط برای مقابله با حملات هورتاک ایجاد کرده بود. هورتاک سرزمین کم منفعت بود کشاورزی و تجارت و همه چیز آن ها ضعیف بود . بریا همین بسیاری از مردم آنها از سریق غارت کردن زندگی خود را میگذروندن. این وضعیت سالها ادامه داشت تا اینکه در سال 159 (بعد از پادشاهی فهام) ، زمانی که داماک به دو بخش تقسیم شده بود ، برسام که شاه قسمت شرقی داماک بود فقط برای توسعه طلبی و کسب افتخار به هورتاک حمله کرد این حمله با هر وسیله و هر سختی، چه برای هورتاکی ها و چه داماکی ها ، بود فتح شد. بعد ها شاه فرداد درسال 170 کل داماک را یکپارچه کرد. ولی هنوز هورتاک در تسلط داماک باقی ماند و از همان زمان به خاطر روحیه هورتاکی ها آنها همیشه در حال شورش و خرابکاری بودند. هرچند که شدت آنها به خاطر شرایط امرار معاش تقریبا خوبی که داماکی ها برای هورتاک ایجاد کرده بودند خیلی کم شده بود ولی همچنان ادامه داشت تا اکنون که سال 216 که رهبری اش را زاب بدست دارد. او خودش سال‌ها جنگیده بود و فرسوده شده بود ولی حالا دیگر از حمایت‌های مردمی کمی برخورد دار بود و فقط توانسته بود شهر را ناامن برای تجارت و زندگی نامناسب جلوه بدهد. و حتی پسر بزرگش هم در این راه از دست داد بود. و حالا نیز پسر کوچک خود خراد را وارد کار کرده بود . و او مسئولیت این را دارد که با خرابکاری‌ها شبانه و مختل کردن زندگی عادی مردم ، داماکی ها را برای ترک کردن هورتاک تحت‌فشار قرار دهد.

0 2 2 K
مرگ در یک قدمی است 0 در حال تایپ

مرگ در یک قدمی است

۱۶ آذر ۱۳۹۹

هر بار مرگ به شما نزدیک‌تر خواهد شد و هر بار قربانی تازه‌ای می‌ستاند قربانی بعدی کیست؟ شما؟

0 0 0
پايان دنيا 1 در حال تایپ

پايان دنيا

۱۳ آذر ۱۳۹۹

آدرينادختر16ساله ای است که به شدت از زندگی يکنواخت وروزمرگی های خود بيزار است اماطولی نميکشدکه اتفاقاتی عجيب او و تمام دنيای اطرافش را درگيرميکند.اتفاقاتی که ادامه حيات انسانهاروی کره زمين را با مشکلاتی مواجه ميسازد و آدرينابايد تلاش کندتابتواند در اين شرايط هولناک ازخانواده اش حفاظت نمايد! اما......

1 3 1
مداد سیاه 0 در حال تایپ

مداد سیاه

۱۲ آذر ۱۳۹۹

+مداد تراشم خرابه... -به من چه؟ +تو سرپرستمی! -مگه میخواستم؟ +پس توی دادگاه چرا قبول کردی سکوت همیشه همینه بحث بی فایدست مداد سیاه و دفترم رو بر میدارم و راهی کلبم میشه درسته منم از خودم یه چیزایی دارم...

2 0 0
چهار دون بریتچی 5 در حال تایپ

چهار دون بریتچی

۸ آذر ۱۳۹۹

یه شهر... یه تفنگ... ترکیبش...خیلی ترسناکه. میدونی؟ دردناکه ببینی یه شهر که خیلی خوبه، با یه عنصر وحشتناک مثل تفنگی که هیچوقت خالی نشه، ترکیب بشه... بریتچ بخاطر اون اینطوری شد... یه درام وحشتناک...

2 1 1.6 K
قرنطینه 1 در حال تایپ

قرنطینه

۶ آذر ۱۳۹۹

قرنطیه‌ای خشک و خالی... خیابانی سرد و ذهنی بازمانده در میانه‌ی لذت تنهایی و نیاز به دیگری...

0 3 955
تب سرد 0 در حال تایپ

تب سرد

۳ آذر ۱۳۹۹

دو دختر که درگیر ماجراهایی می شوند و مجبور می شوند که به خارج بروند

0 0
قمارباز 1 تمام شده

قمارباز

۱۳ آبان ۱۳۹۹

هنوز به فکر آن شبمـ...

0 0 60
صنم 1 تمام شده

صنم

۱۱ آبان ۱۳۹۹

معتادش شدم

0 0 307
داستان مرگ بی انتها 0 تمام شده

داستان مرگ بی انتها

۴ آبان ۱۳۹۹

داستان یک خانواده مسیحی را روایت می کند .

0 0 0
اِلدریون 0 در حال تایپ

اِلدریون

۲۴ مهر ۱۳۹۹

دین (Dean) از سن 4 سالگی اش با سختی ها و مشکلات مختلف دست و پنجه نرم کرده است . پدر و مادرش او را در هنگام نوزادی رها کردند و او را به پرورشگاه سپردند . دین در سن 4 سالگی از پرورشگاه فرار می کند و در خیابان های نیویورک زندگی می کند . او در سن 13 سالگی در تیمارستان بستری می شود و 3 سال در آنجا می ماند تا اینکه روزی دختری به آن جا می آید و در اتاق کناری او بستری می شود . دین بدون اینکه بداند عواقب وحشتناک کارش چیست با آن دختر ارتباط بر قرار می کند و همچنین می فهمد که انسان معمولی نیست اما اتفاق ها شروع به افتادن می کنند......

3 0 0
کافه پارلو 3 در حال تایپ

کافه پارلو

۷ شهریور ۱۳۹۹

داستان اشنایی و دوستی سه جوان بیست ساله که ارزو ها و اهداف و دنیاهای متفاوتی دارن و دست سر نوشت اون ها رو به هم رسانده و ماجراهای متفاوتی براشون پیش می اید و این داستان از زبان یکی از اون ها تعریف میشود

2 1 2.6 K
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.