ژانر
جستجو در عناوین
تعداد کلمات
مرتب سازی براساس
فقط تمام شده ها
فقط داستان های در حال تایپ
پادشاه خودخواه 0 در حال تایپ

پادشاه خودخواه

۱۵ آذر ۱۴۰۲

داستانی برای سرگرمی

0 0
عاشقِ مادربزرگ 1 در حال تایپ

عاشقِ مادربزرگ

۹ آذر ۱۴۰۲

چه اتفاقی می افتد وقتی دو نفر از ته قلب عاشق هم باشند...

0 0 1.1 K
زندگینامه مختوم قلی فراغی 1 در حال تایپ

زندگینامه مختوم قلی فراغی

۲۹ آبان ۱۴۰۲

زندگینامه مختوم قلی فراغی است که همه زندگیش نوشته شده است

3 2 1.1 K
داستان شاه و باز 1 در حال تایپ

داستان شاه و باز

۲۸ آبان ۱۴۰۲

روزی روزگاری پادشاهی بوده است پادشاه باز داشت باز یعنی شاهین پادشاه با شاهین برای شکار با خدمتکارانش ازقصر به طرف جنگل رفت پادشاه در جنگل آهویی را دید وبا اسبش سریع تاخت و خدمتکارانش خیلی عقب موندن وبعد خسته و بدون آب بود وچشمه ای از کوه می چکید وقتی باضرفی خواست آب بنوشد ام شاهین آب توی ضرف را می ریخت و پادشاه آزرده بود وبعد شاهین را برزمین کوبید و هلاک کرد وقتی که رکابدار شاه رسید «باز»را کشته دید از شاه پرسید چه شده است اوگفت:تشنه است وخسته «پادشاه»گفت:از بالای کوه آبی بیاور رکابدار وقتی سرچشمه رسید اژدهایی مرده دیدکه از دهانش زهر میچکید وبه شاه این غذیه را گفت:شاه پشیمون بود اما پشیمانی هیچ چیز را حل نمی کرد. پایان نویسنده:مسعود روزگرد

2 0 4
دلبر زیبای من 0 در حال تایپ

دلبر زیبای من

۱۷ آبان ۱۴۰۲

داستان درمورد دختری به نام رها که تو سن ۱۵ سالگی پدر و مادرش و از دست داده و با عموش زندگی میکنه الان میخواد مستقل بشه برای کار به خونه مردی مغرور به نام آیهان میره و نمی دونه که اون خونه قراره سرنوشتش رو تغییر بده.....پایان خوش♡

0 0
مسیری که رفتم 1 در حال تایپ

مسیری که رفتم

۱۲ آبان ۱۴۰۲

داستان کوتاه : مسیری که رفتم ژانر : عاشقانه نویسنده : ستایش شایگان خلاصه: از درس خواندن متنفر بود و به شدت از آن هراس داشت، تنها چیزی که آن پسر از والدین‌اش می‌خواست سفر به خارج از کشور و زندگی در کشور موردعلاقه‌اش بود. آن‌ها قبول کردند، تنها به شرطی که زبان انگلیسی را به خوبی فرا گیرد. اما چه می‌شود اگر پسرک در نگاه اول عاشق معلم خود، که حتی از خود بزرگ‌تر بود شود؟ آیا آن دختر عشق کسی که کوچک‌تر از خود است را می‌پذیرد؟ مقدمه: همان لحظه‌ای که نگاهم به چشم‌های بلورینش افتاد دانه‌ی عشقش را درون قلبم کاشت، هر روزم را تنها به شوق دیدن او درس می‌خواندم و دقیقه‌ها را با او سپری می‌کردم. هر ساعتی که می‌گذشت، هر دقیقه‌ای که چشم‌هایم به نگاهش برخورد می‌گردند و هر ثانیه‌ای که در کنار او بودم؛ ریشه‌ی عشقش عمیق و عمیق‌تر می‌شد و حتی به مغز استخوانم رسید! در آخر او نمی‌دانست چطور قلب من را به تپش وا داشت و در نهایت از تپش انداخت، نمی‌دانست و تنها روی خود را از من گرفت!

0 2 314
داستان دنیای زامبی از زبان سرباز 1 در حال تایپ

داستان دنیای زامبی از زبان سرباز

۱۱ آبان ۱۴۰۲

این زامبی‌ها دارای قدرت‌های فوق العاده بودند و تمام تلاش خود را برای شکار و تغذیه از گوشت انسان‌ها می‌کردند. با تلاش و همکاری تیم، ما توانستیم این حملات را دفع کنیم و پایگاه را از زامبی‌ها پاک سازی کنیم. هر روز، تعداد زامبی‌های جدید به پایگاه حمله می‌کردند و ما باید با استفاده از تمام منابع و تجهیزات نظامی، خودمان را در برابر آن‌ها دفاع می‌کردیم. بخش فنی پایگاه نظامی، در تلاش بود تا چارچوبی برای مقابله با این وضعیت بسازد. در همین حال، ما به عنوان سربازان، به دنبال راه‌هایی برای کاهش تعداد زامبی‌ها و نجات جان خود بودیم. او در حال حاضر در وضعیت بحرانی بود و پزشکان پایگاه همچنان در تلاش بودند تا روش درمان مناسب را پیدا کنند. به محض اینکه شب شد، حملات زامبی‌ها به پایگاه نظامی به شدت افزایش یافت. ما در حال فرار به سمت خروجی پایگاه بودیم و همچنین سعی می‌کردیم همسفر زخمی را هم با خود ببریم.

0 1 429
 سمفونی شگفت‌انگیز شب و شیدایی 0 در حال تایپ

سمفونی شگفت‌انگیز شب و شیدایی

۱۱ آبان ۱۴۰۲

... اتفاقات ترس‌آور و تکان‌دهنده‌ای در مقابل دیدگان پسرجوان به نمایش درمی‌آید و روزی را به یاد می‌آورد که به‌ قصد مهاجرت و رسیدن به موقعیت مناسب و رفاه و زندگی آرام، با چمداني در دست از خانه خارج و در این ایستگاه از خانواده جدا شد و در سیاهی شب و پنهانی در هوایی طوفانی سوار بر قایقی کوچک و نامطمئن و شکننده، از سواحل تاریک کشور یونان فاصله گرفت تا شاید پس از عبور از دریای خوفناک و مرگ‌آور مدیترانه، بتواند در سرزمینی دور از آب‌ها و اقیانوس‌ها نفس بکشد و برای همیشه در آرامش زندگی کند، اما غرش شدید رعد و برق و هجوم تندبادهای دلهره‌آور و امواج سهمگین... ... لبخندی تلخ بر لب جوان مي نشيند و خود را در ميان بيش از بیست هزار پناهجو از رنگ ها و نژادهای مختلف در سراسر جهان مي بيند که در ده سال گذشته در جست و جوي ثروت و خوشبختي و آسايش و زندگی بهتر در دياري دور از خاك و سرزمين مادري و در آرزوی دنیايی شاد و شیرین، می خواستند به سلامت از دریاها و اقیانوس های عمیق و غریب بگذرند و به سعادت برسند، اما در قایق های سبک و کوچکِ مالامال از مسافر، در دریای پرتلاطم مدیترانه غرق و مفقود شدند و مرگ غم انگیزشان داغ سنگینی بر دل خانواده هایشان گذاشت؛ خانواده هايي که هنوز هم چشم انتظار عزیزانشان هستند تا شاید روزی با سرمايه اي فراوان و دستي پر از شادي و قلبي سرشار از اميد و آرامش به خانه و به نزد آنان برگردند و...

0 0
بازی شطرنج 2 در حال تایپ

بازی شطرنج

۱۱ آبان ۱۴۰۲

_زندگی همش یه بازیه منم توی یکی از همین بازیای کثیف عزیز ترین کسم از دست دادم جلوی خودم مرد ازم کمک خواست ولی نتونستم براش کاری کنم نتونستم... قسم می خورم انتقامشو بگیرم. قسم میخورم کسی که کشتشو بکشم........

0 0 335
شکوفه گیلاس 0 در حال تایپ

شکوفه گیلاس

۲۲ مهر ۱۴۰۲

میساکی دختری زیبا، شاهدخت اول کشور ژاپن. او به خاطر دلایل سیاسی خانواده اش به فرانسه رفت. آیا میتواند در آنجا به راحتی زندگی کند؟ پ.ن: سلام من نویسنده این بوک هستم. این اولین بوکمه و امیدوارم ازش لذت ببرید.

0 0
گل های بنفشه 6 در حال تایپ

گل های بنفشه

۱۹ مهر ۱۴۰۲

بیخیال ربان گمشده در جنگل احساسات؛در سکوتی که سرشار از گفته های پنهان شده بودبه ادامه ی مسیر، فکرش را سپرد و گوش هایش را تیز کرد تا به دنبال صدای شُر شُر رودبگردد و فاصله ی نمایان شدن انتظار را بفهمد. رمز و راز انتظار شمارا میکشد..

0 2 4.3 K
گرم 16 در حال تایپ

گرم

۱۰ مهر ۱۴۰۲

دیدش یگدرسفا . حالا هر کلمه رو بر عکس بخون،حتی عنوان داستان و عنوان داستان ها.

0 0 316
نوجوان باش be a teenager 10 در حال تایپ

نوجوان باش be a teenager

۳۰ شهریور ۱۴۰۲

همیشه میگن نوجوانی دوره خیلی سختیه اما دوره شکوفایی انسان هست. اما هیچ وقت نمیگن چطور باید با سختی ها مبارزه کنیم . همه عادت کردن حرف های نسل های قبل رو به نسل دیگه منتقل کنن. اما آیا تا حالا به اون فکر کردن که چقدر اون حرف درسته و بعد از تحلیل به نسل دیگه منتقل کنن ؟

18 53 7.5 K
آلتیا 1 در حال تایپ

آلتیا

۳۰ شهریور ۱۴۰۲

DNA, Time and Parallel Worlds : Book 1 - Althea در شهر “آرل” فرانسه دختری به نام آلتیا همراه با مادرش، ماریا زندگی می‌کند. سلسه اتفاقات مرموزی زندگی آنها را تغییر می‌دهد. آیا مادرش درمورد گذشته‌شان دروغ گفته؟ چه رازی را پنهان می‌کند؟ شاید هم آلتیا برای انکار بیماری‌اش به توهمات بی‌اساسش متوصل شده... اما هربار اتفاقی جدید، او را به سمت معمایی بزرگتر و پیچیده‌تر راهنمایی می‌کند. معمایی که شاید راز بزرگی در آن نهفته‌ است…

1 1 1.1 K
فرا تر از یقین : معما 1 در حال تایپ

فرا تر از یقین : معما

۳۰ شهریور ۱۴۰۲

دستی بر موهای سیاهش کشید. چشمان آبی آیینه مانندش تصویر شهر پر آشوب را منعکس می کرد.پرونده پیچیده ای بود.پرونده ای که گذشته را به حال وصل می کرد. گذشته ای گیج کننده و خطرناک...

0 0 232
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.