ژانر
جستجو در عناوین
تعداد کلمات
مرتب سازی براساس
فقط تمام شده ها
فقط داستان های در حال تایپ
پروانه 21 در حال تایپ

پروانه

۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴

«گفتند: وجدان که داشته باشی، قاتل نمی‌شی… نگفتند اگر وجدان داشته باشی، مرگ بیشتر اذیتت می‌کنه.» پروانه‌ای که می‌خواست از باتلاق در بره، خون آغشته‌اش کرد… اینجا کسی بی‌گناه نمی‌مونه.» من نمی‌خواستم… ولی دیگه راه برگشتی نیست.» حالا، هر قتل، یک راز است. هر نگاه، یک تهدید. و هر بخشش، یک خیانت. نکته: این داستان به صورت یک فیلمنامه است.

1 4 8.6 K
عشق اما با تلخی 0 در حال تایپ

عشق اما با تلخی

۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴

مریم،دختر هجده ساله ای که در شمال زندگی میکنه. وقتی چهارده سالش بوده پدرش رو از دست داده.بعد از اینکه مادرش هم طی اتفاقاتی از دنیا میره،مریم که فرزند بزرگ بوده برای اینکه بتونه هزینه خودش وخواهر دوقلوی ناهمسانش ماهرخ،وخواهر کوچکترشون منا که چهارده سالش هست رو در بیاره مجبور میشه برای کار به عمارت باشکوه پسر ارباب روستاشون بره و اونجا...

0 0 0
اخرین پیام 2 در حال تایپ

اخرین پیام

۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴

در گروه کلاسی مدرسه ماهان دانش اموز کلاس ما که چند روزی بود که به مدرسه نمی امد نوشت ماهان : بچه ها من باید کارو تموم کنم و اگه این پیامو میخونید باید بیاید دنبال من و بقیه . من دروازه رو میبندم . ولی باید بیاید دنبالم لطفا معما مدرسه رو حل کنید و بیاید . اول همه فکر کردیم شوخی میکنه ولی بعد اون پیام دیگه ماهان غیب شد شخصیت های ما پنج هم کلاسی هستن میرن که راز مرموز مدرسه رو حل کنن

2 2 856
دریای چشمان تو 0 در حال تایپ

دریای چشمان تو

۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴

مریم،دختری که پدر ومادرش رو از دست داده و فرزند ارشد خانواده است.دوتا خواهر کوچکتر از خودش داره به نام های منا و خواهر کوچیکه ماهرخ که مجبوره برای اینکه بتونه هزینه زندگی اونا وخودش رو به دست بیاره وارد عمارت ارباب روستاشون میشه...

0 0 0
نفرین عکاسی 4 در حال تایپ

نفرین عکاسی

۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴

چیزهای زیادی وجود دارد که کسی از آنها باخبر نیست. نیروها در این دنیا و دنیاهایی با نیروهایی متفاوت. این داستان شروع شد از زندگی پسری که با تنها عشق زندگی‌اش در صفا و خوشبختی زندگی می‌کرد تا اینکه مسیری به رویش باز شد. شاید باید از کناره آن مسیر می‌گذشت تا پاش به این قضیه باز نشه. اما دیگه دیره و راه بازگشتی نیست...

1 0 6.8 K
لمس او 1 در حال تایپ

لمس او

۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴

بعد از ازدواج من با پادشاه بالاخره توانستم عزت نفس داشته باشم . وقتی بخاطر نجات خواهرزاده ام از قصر به عنوان فراری ، فرار کردم با یک شنل پوش بنام هادس آشنا شدم ، مردی با دستکش هایی مثل دستکش های یک جلاد و چهره ای که همیشه از دید مردم پنهان است ( این یک داستان اقتباسی از فیلم دختر دیگر بولین و انیمیشن کوتاهی در مورد آهو و فرشته مرگ است)

0 0 1.2 K
من در این دنیا (بوکس زندگی دیگر) 1 در حال تایپ

من در این دنیا (بوکس زندگی دیگر)

۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴

یک پسر 15 ساله که در تنهایی زندگی میکرد خیلی ناراحت بود از همه متنفر بود حتی از خانواده خودش پسر اسمش امیر بود یه روزی به مدرسه همه بهش نگاه میکردند او خجالتی شد گردن کلفت های مدرسه به او زور گفتن اون خیلی آروم بی سو و صدا از کنارشون رد شد زنگ به صدا آمد همه از مدرسه بیرون آمدند امیر در راه گردن کلفت هارو دید و مجبور شد که فرار کنه

0 2 507
لونا:فراتر از پرده‌ی واقعیت 14 در حال تایپ

لونا:فراتر از پرده‌ی واقعیت

۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴

لونا همیشه حس می‌کرد که چیزی در این دنیا اشتباه است—سایه‌هایی که در گوشه‌ی چشمش حرکت می‌کردند، پچ‌پچه‌هایی که دیگران نمی‌شنیدند، لحظاتی که انگار قبلاً تجربه کرده بود. اما وقتی در یکی از شب‌های بی‌خوابی، پیامی مرموز روی صفحه‌ی لپ‌تاپش ظاهر شد، زندگی‌اش برای همیشه تغییر کرد: "واقعیت تو یک شبیه‌سازی است. اگر حقیقت را می‌خواهی، دنبالم بیا." با فشردن یک کلید، جهان اطرافش فروپاشید. او سقوط کرد—اما نه در دنیای واقعی، بلکه در یک واقعیت دیگر، شهری بی‌روح و دیجیتالی که قوانین فیزیک در آن متفاوت بود. در میان نورهای سبز و دیوارهای شیشه‌ای، مردی با چشمان سرد و بی‌احساس به او نزدیک شد. "به ماتریکس خوش آمدی، لونا."

1 6 7.6 K
آتورپات 2 در حال تایپ

آتورپات

۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴

آتورپات تاجرپارسی زمان اشکانیان است که طی اتفاقاتی به چین و شیلا سفر می کند و در وقایع جالب و عاشقانه و پر از خطر گرفتار می شود

2 0 1 K
ساحره 1 در حال تایپ

ساحره

۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴

الا اسمیت که در سرزمینی ماورالطبیعه بدنیا امده بود و فک میکرد در بین بقیه موجوداتی که همراهشان زندگی می‌کرد یک انسان عادی هست، اما سرنوشت برای او تصمیم دیگری گرفته بود قرار بود در سن ۲۲ سالگی اش انرژی و قدرت خاموشش شکوفا شود

0 1 435
داستانی که توش پلیسی و عاشقانه هست و یکم طنز هم داره 0 در حال تایپ

داستانی که توش پلیسی و عاشقانه هست و یکم طنز هم داره

۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴

در مورد دختری به اسم مهیناز است که از کودکی مادر و برادرش را از داده به خاطر همین وارد دنیایی رمز و رازی میشه که دنیاش تغییر می‌کنه ...

0 0 0
افسانه ی زومو 3 در حال تایپ

افسانه ی زومو

۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴

در دل شب‌های بارانی، جایی میان مرز تاریکی و نور، زومو ـ روح‌گیر نفرین‌شده ـ در سایه‌ی گذشته‌ای خونین زندگی می‌کند. نقاشی‌های خاموش و زخم‌های کهنه، تنها دلخوشی او در دنیایی فراموش‌شده‌اند. اما یک شب، روی پشت‌بامی خیس، چشمان دختری ناشناس نگاهش را می‌دزدند؛ نگاهی که می‌تواند قفل سال‌ها تنهایی و نفرین را بشکند... یا او را برای همیشه در تاریکی غرق کند. آیا زومو راهی برای نجات خود خواهد یافت، یا سرنوشت تاریک‌تر از همیشه در انتظارش است؟ لطفاً حمایت کنید که ادامشو بزارم♥️

1 0 1.6 K
قلب دلقک 3 در حال تایپ

قلب دلقک

۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴

       ?   ׄ   ᧔ ? ᧓    ׄ   ?  ⑅᜔     قتل دقیقتا جایی اتفاق افتاد که انتظارش را نداشتم، درست میان بازی های رنگارنگ دلقک سیرک... ___ جایی در یک کارناوال معمولی، جایی که روح مردگان به رقص در می آیند، جایی که شیطان نفسش را درون شیپور سیاه رنگ بدبختی می دمد، درست پشت لبخند های شوم و کنار زجه های پر از طمع، دلقکی زندگی می کرد...

0 1 1.3 K
میلو در سرزمین بلورهای چسبان 20 در حال تایپ

میلو در سرزمین بلورهای چسبان

۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴

داستان درباره میلو است که وارد سرزمینی چسبنده میشود و برای نجات خود از آن جا ماجراهای زیادی را باید پشت سر بگذارد...

0 0 13 K
چتر تاریک 1 در حال تایپ

چتر تاریک

۷ اردیبهشت ۱۴۰۴

اون دختر که چیزی برای از دست دادن نداشت و کسی چیزی از گذشته اش نمیدونست، با پای خودش عضو باند مافیایی شد که میدونست برگشتن از اونجا به قیمت جونش تموم میشه. قتل براش انگیزه ایی شده بود. اما بعد توی یکی از ماموریت هاش که باید کسی رو به قتل می رسوند احساس دیگه ایی داشت. او به طرز عجیبی...

0 1 195
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.