ژانر
جستجو در عناوین
تعداد کلمات
مرتب سازی براساس
فقط تمام شده ها
فقط داستان های در حال تایپ
سرخ همرنگ اشک ، همرنگ خاطرات 1 تمام شده

سرخ همرنگ اشک ، همرنگ خاطرات

۲۵ شهریور ۱۴۰۱

پشت پیانوی کلاسیک قهوه ای رنگ کافه مینشیند ، آوازی را سر میدهد ، چشمانش را میبندد و به رود خانه ، مادرش ، پدرش و پیک نیک کوچکشان می اندیشد به سنگ هایی که توسط دختر کوچکی با گُل سرِ صورتی در رودخانه پرتاب میشوند و هر دفعه صدای بلند تری دارند . آه شهر من که اکنون غریبه ای

0 1 338
قرمز 2 در حال تایپ

قرمز

۱۴ شهریور ۱۴۰۱

تصور کنید درسالهای اوج جنگ سرد و درگیری شوروی و آمریکا در برلین ، یک جاسوس روس همراه با مدارک خیلی مهم توسط نیرو های آمریکایی شناسایی و دستگیر میشود . روس ها نیاز خیلی شدیدی به آن مدارک دارند . زیرا بودن یا نبودن حزب کمونیست در جایگاه اول کشور به این مدارک بستگی دارد . بودن یا نبودن مسئله این است ...

0 1 1.3 K
عشق و ابدیت 0 در حال تایپ

عشق و ابدیت

۱۶ مرداد ۱۴۰۱

سام و مارال که دل باخته یک دیگر هستند، قرار ازدواج را باهم مطرح کردند در این سو پدر دخترک جوان خواب های دیگر برایش دیده که مانع به هم رسیدن دو عاشق قصه می‌شود

1 0 0
مرد رومی (ROMAN MAN ) 0 در حال تایپ

مرد رومی (ROMAN MAN )

۲۴ تیر ۱۴۰۱

فرمانده ای در امپراطوری روم متهم به تجاوز میشود او باید زندگی خود را نجات دهد چراکه او مردی بیگناه است...

0 0 0
وارثان (سرآغاز) 1 در حال تایپ

وارثان (سرآغاز)

۲۲ خرداد ۱۴۰۱

تقدیر موجود عجیبی است؛ موجودی بی رحم که نسخه زندگی ما را از همان ابتدای تولد برایمان می پیچد و ما را با آن به دام می اندازد. بسیاری از از انسان ها در طول زندگی شان سعی کردند تا تور این صیاد ماهر را پاره کنند و خود را نجات دهند؛ اما حیف که اکثر ما مگس صفت ایم و مگس را توان رهایی از دام عنکبوت نیست. اما شخصیت داستان ما این گونه نیست، او از تبار بت شکنان است و میخواهد رسالت اجدادش را کامل کند، چرا که او عضو «وارثان» است...! حال بیایید تا با هم به نظاره اش بنشینیم و ببینیم که او می تواند یا او هم طعمه است؟...

1 0 236
رسالت ونبوت پیغمبر ایل شوهان 0 در حال تایپ

رسالت ونبوت پیغمبر ایل شوهان

۲۳ فروردین ۱۴۰۱

سرگذشت ورسالت ایمانعلی پیغمبر

0 0 0
شوالیه سیاه (Black Knight) 0 در حال تایپ

شوالیه سیاه (Black Knight)

۲۱ دی ۱۴۰۰

داستان شوالیه ای که به خود لقب شوالیه سیاه را داده است و با هیولا ها میجنگد... / به زودی...

0 0 0
وطن پرست 0 در حال تایپ

وطن پرست

۱۲ مهر ۱۴۰۰

داستان در مورد مرد وطن پرستی است که میخواهد کشورش را از جنگ نجات دهد...

0 0
سلطنت جنگل 0 در حال تایپ

سلطنت جنگل

۱۰ مهر ۱۴۰۰

داستان حیوانات جنگلی است که توسط یک شیی عجیب تغییر میکنند و جهش یافته میشوند و میتوانند روی دوپای خود راه بروند و حرف بزنند و هر خاندان قدرت جادویی مخصوص خود را دارد و همه در تلاش هستند تا به سلطنت جنگل دست پیدا کنند... / به زودی...

0 0
نبرد قلعه (Stronghold Battle) 6 در حال تایپ

نبرد قلعه (Stronghold Battle)

۱۱ فروردین ۱۴۰۰

ارتش شیطان، هر چه قدر هم عظیم و قدرتمند بود باز هم نمیتوانست وارد دنیای ما شود. زیرا مردم به امپراطورشان وفادار بودند. اما چیزی که باعث شکست و نابودی دنیای ما شد، خیانت برادر امپراطور به او بود. شاهزاده با به قتل رساندن امپراطور و باز کردن دروازه برای لشکر شیطان، دنیا را تقدیم آن ها کرد. شاهزاده را جاه و مقام فریب داد، وعده شیطان به او امپراطوری جهان بود اما اولین کاری که شیطان پس از ورود به دنیای ما کرد، کشتن شاهزاده بود... «««https://www.aparat.com/Tommy_V»»» کانال آپاراتی که انیمیشن های داستان رو توش بارگذاری میکنم.

14 30 7.6 K
دوران 2 در حال تایپ

دوران

۱۸ آذر ۱۳۹۹

سال های سال بود که داماک ارتباطی با شهری آنسوی بیایان های شرقی خود نداشت و شهر درتاگ را هم فقط برای مقابله با حملات هورتاک ایجاد کرده بود. هورتاک سرزمین کم منفعت بود کشاورزی و تجارت و همه چیز آن ها ضعیف بود . بریا همین بسیاری از مردم آنها از سریق غارت کردن زندگی خود را میگذروندن. این وضعیت سالها ادامه داشت تا اینکه در سال 159 (بعد از پادشاهی فهام) ، زمانی که داماک به دو بخش تقسیم شده بود ، برسام که شاه قسمت شرقی داماک بود فقط برای توسعه طلبی و کسب افتخار به هورتاک حمله کرد این حمله با هر وسیله و هر سختی، چه برای هورتاکی ها و چه داماکی ها ، بود فتح شد. بعد ها شاه فرداد درسال 170 کل داماک را یکپارچه کرد. ولی هنوز هورتاک در تسلط داماک باقی ماند و از همان زمان به خاطر روحیه هورتاکی ها آنها همیشه در حال شورش و خرابکاری بودند. هرچند که شدت آنها به خاطر شرایط امرار معاش تقریبا خوبی که داماکی ها برای هورتاک ایجاد کرده بودند خیلی کم شده بود ولی همچنان ادامه داشت تا اکنون که سال 216 که رهبری اش را زاب بدست دارد. او خودش سال‌ها جنگیده بود و فرسوده شده بود ولی حالا دیگر از حمایت‌های مردمی کمی برخورد دار بود و فقط توانسته بود شهر را ناامن برای تجارت و زندگی نامناسب جلوه بدهد. و حتی پسر بزرگش هم در این راه از دست داد بود. و حالا نیز پسر کوچک خود خراد را وارد کار کرده بود . و او مسئولیت این را دارد که با خرابکاری‌ها شبانه و مختل کردن زندگی عادی مردم ، داماکی ها را برای ترک کردن هورتاک تحت‌فشار قرار دهد.

0 2 2 K
امید 1 در حال تایپ

امید

۹ فروردین ۱۳۹۹

داستان کولبرانی که برای گذران زندگی و بدست آوردن لقمه ی نان برای خانواده هایشان از جان می گذرند.

1 0 508
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.