ژانر
جستجو در عناوین
تعداد کلمات
مرتب سازی براساس
فقط تمام شده ها
فقط داستان های در حال تایپ
رونیا 0 در حال تایپ

رونیا

۹ فروردین ۱۴۰۱

سلام، من یک آدم تنها ام، میشه گفت یک علافِ بیکار! کسی که زندگی‌اش به بطالت می‌گذره؛ اما امروز تصمیم گرفتم که تغییر گرفتم! می‌خواستم عوض بشم می‌خواستم که دیگه افسرده نباشم! می‌خواستم زندگی کنم و شاد باشم، می‌خواستم رو به جلو حرکت کنم نه اینکه ساکن باشم! ... ۲۶/۰۴

0 0
دختری که در باران به دنیا آمد 3 در حال تایپ

دختری که در باران به دنیا آمد

۸ فروردین ۱۴۰۱

باران... ترس، وحشت، غم، اندوه، جدایی و... باران معنی تمام این کلمات است... چرا باران را فقط با مهربانی یاد میکنند؟ وقتی در این داستان قرار نیست خبری از مهری باشد... این داستان، داستان انسان های زیادی است که درک میکنند و می دانند باران دو رو دارد: صلح و ویرانی

3 7 3.6 K
سیاه و سفید 0 در حال تایپ

سیاه و سفید

۲۷ اسفند ۱۴۰۰

زندگی منم مثل هر نوجوون دیگه حوصله سر بره نه میدونم چی میخوام..نه میدونم کی هستم..نه میدونم قراره چی بشم.. قراره جوری که خانوادم میخوان بشم؟ یا جوری که خودم میخوام؟ شاید من فقط باید دوباره بچگی کنم..شاید زود بزرگ شدم.. فقط زمان میخوام تا بتونم زندگیمو هضم کنم

0 0 0
خواب 0 در حال تایپ

خواب

۲۵ اسفند ۱۴۰۰

مردی که زندگی نکرد و زمانی این موضوع را فهمید که

0 0 0
عشق ممنوع 0 در حال تایپ

عشق ممنوع

۱۹ اسفند ۱۴۰۰

پسری که به ناچار به غم شدیدی دچار شده غم عشقو غم مرگ رفیق

0 0
جنگل مردگان 9 در حال تایپ

جنگل مردگان

۱۹ اسفند ۱۴۰۰

لطفا همه ی قسمت ها رو بخونین و نظرتونو برام بنویسین . ? صدای مهیب و ترسناکی به گوش می‌رسید،انگارکسی راشکنجه می‌کردند.هیچ کس آن اطراف نبود اماصدای قدم ها در فاصله‌ی خیلی نزدیک شنیده می‌شد، می خواست فرار کند ولی نمی توانست . پاهایش سنگین شده بودند و به زور آن‌هارا روی زمین می کشید ، به شدت نفس نفس می زد ، خس خس سینه اش فضا را پر کرده بود ازطرفی گذر باد از لابه لای شاخ و برگ درختان صدایی شبیه به زوزه ی گرگ زخمی به وجودمی آورد. هوا کم کم تاریک شد با تاریکی هوا نورهایی درمیان شاخ وبرگ درختان سوسو می کرد،صدای قدم ها نزدیک و نزدیک‌ترشد ، از وحشت فریاد زد اما صدایش بلند نمی شد درست مثل اینکه چیزی درون گلویش مانع بیرون آمدن صوت شود و این ترسش را افزود. آسمان تاریک همچون چادری سیاه زمین رادر آغوش

1 25 5.7 K
جنگ بزرگ 5 در حال تایپ

جنگ بزرگ

۱۵ اسفند ۱۴۰۰

احتمالا شما مجموعه پنج جلدی پرسی جکسون رو خونده این این کتاب ادامه اونه که شخصیت اصلی آن امگا فرمانده ۱۶ ساله ارتش عظیم هرج و مرج فرمانروای آسمان اول است او به دستور هرج و مرج با ویکی یکی از سربازان هرج و مرج به زمین فرستاده می شوند تا به پرسی جکسون و دوستانش کمک کنند تا با نظم برادر زاده هرج و مرج و کرونوس مقابله کنند آیا آنها آنقدری قوی خواهند بود که با دشمنانشان مقابله کنند (تمام حقوق این داستان متعلق به ریک ریوردان است)

1 0 2 K
گذشته تلخ? 1 در حال تایپ

گذشته تلخ?

۱۵ اسفند ۱۴۰۰

پیشنهاد:افرادی که ناراحتی قلبی دارند از خاندن رمان بعد از 5 قسمت اول خودداری فرمایند دختری که به امید خیر به روستا میرود و با کسی رو به رو میشدود که داستان را شروع میکند و اتفاقاتی خطرناک پیش به رو میگذارد قسمتی از رمان: با عصبانیت گفتم دلیل اعتماد من به تو چیه؟ اخم کردو گفت دیگه بسه ناراحتی شرتو کم کنو برو نخاستم اصلا

1 3 277
دوراهی 2 در حال تایپ

دوراهی

۱۱ اسفند ۱۴۰۰

کفش هایش را به پا کرد، بلند شد و به در خیره شد، نمی¬دانست که برود یا نه، دیشب تصمیمش قطعی بود، تمام عزمش را جزم کرده بود که برود، ولی الان که وقت عمل رسیده بود نمی¬دانست چه کند. به خانواده اش اندیشید، چقدر سخت است دل کندن و رفتن، هر گوشه ای از خانه او را می¬خواست منصرف کند، مگر می¬شد این گونه دل کند و رفت، به هر حال مجالی نبود، باید می-رفت.

1 0 1.5 K
آقای مغرور 0 در حال تایپ

آقای مغرور

۹ اسفند ۱۴۰۰

دختری از پاکی و سادگی گرفتار غم و غصه دنیا آخری خوش

1 0 0
عاشق نامرئی 0 در حال تایپ

عاشق نامرئی

۷ اسفند ۱۴۰۰

توضیح نمیدم چون تا نخونین نمیفهمین . بزودی اپلود میشه . و بعد اون قرار فصل دوم رو به اسم عاشقان نامرئی در اختیارتون بزارم .

0 0 0
مرگ ناگهانی رویاها 0 در حال تایپ

مرگ ناگهانی رویاها

۱ اسفند ۱۴۰۰

داستان،زندگی پر فراز و نشیب دختری را به تصویر میکشد که نا امید از عشق،سرانجام روزی درگیر عشقی میشود که نور را به زندگی او میتاباند اما همین عشق آن نور و نشاط را از زندگی اش بیرون میراند و روح او را به آتش میکشاند...

3 0 0
روستای گُمشده 0 در حال تایپ

روستای گُمشده

۲۲ بهمن ۱۴۰۰

سه تا پسر به نام های عماد،پدرام،بهنام که باهم زندگی می کنند و خرج خودشون رو به سختی در میارن روزی مجبور میشن از خونه ای که اجاره کرده بودند برن و به یه روستایی که برای عماد به ارث مانده بود بروند روستا چهار پنج خونه بیشتر نبود و برای مدتی که اوضاع شون خوبتر بشه بد نبود ولی بعدها اتفاقاتی برایشان افتاد که هرروز آرزوی مرگ می‌کردند

0 0 0
زندگی با لاله ها 1 در حال تایپ

زندگی با لاله ها

۲۰ بهمن ۱۴۰۰

داستان ما درمورد دختریه به اسم اسما دختری مغرور و صد البته شیطون که بلده کی چجوری باید رفتارکنه

0 1 86
پسری ناشناس قسمت ۲ 1 در حال تایپ

پسری ناشناس قسمت ۲

۱۸ بهمن ۱۴۰۰

قسمت دوم پسری ناشناس در این قسمت ماجراهای عجیبی میفتد و قسمت بعد هم عجیب تر

1 1 200
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.