ژانر
جستجو در عناوین
تعداد کلمات
مرتب سازی براساس
فقط تمام شده ها
فقط داستان های در حال تایپ
بهشت ساختگی 1 در حال تایپ

بهشت ساختگی

۴ تیر ۱۴۰۲

چند پسر و دختر جوان به اسم میا،گریس،اندرو و هنری در دنیایی پر از بدی زندگی می‌کنند که یک روز با اتفاقات عجیبی روبرو میشوند............

0 0 1
داستان های کوتاه ترسناک 2 تمام شده

داستان های کوتاه ترسناک

۲ اردیبهشت ۱۴۰۲

مایک پسری 12 ساله است که بر روی تختش دراز کشیده و مشغول کتاب خواندن است که ناگهان خواهرش داخل اتاق می آید و...

0 3 955
سر من را بِبَُرید... 3 تمام شده

سر من را بِبَُرید...

۱۲ اسفند ۱۴۰۱

دستم را روی پاهای برهنه و زخمی‌ام که رد طناب دور مچ‌هایش به وضوح دیده می‌شد کشیدم:«مگه من برای خودم می‌گم؟! من که از خدامه همین فردا بگیرن سرمو ببرن! حداقل از شر دَنی و این زندگی کثافتی خلاص می‌شم... تازه ممکنه تبدیل به یه کباب گوشت انسان خیلی خوشمزه بشم که به مراتب خیلی از این زندگی مفیدتره.» اجزای سلول‌هایم که پس از پخته شدن توسط بهترین آشپزهای گاوی و گوسفندی کاملا تخریب شده‌اند را تصور کردم که درون معده‌ی سران شهر مثل گربه‌ها و سگ‌ها یا حتی شیرها و پلنگ‌ها کاملا هضم می‌شوند و در ساختار بدن ‌آن‌ها قرار می‌گیرد؛ گویی که من هم عضوی از بدن آن‌ها شوم...

1 6 763
مه در جنگل ریون وود 1 تمام شده

مه در جنگل ریون وود

۲۱ بهمن ۱۴۰۱

جنگل ریون وود! جایی که اتفاقات، آن طور که فکر می‌کنیم نمی افتند. بعضی اوقات، حتی یک بازی ساده می‌تواند مسابقه ای برای بقا باشد. باید برای ورود به این جنگل، دل و جرعت داشته باشید. اگر دارید...پس...وارد شوید و لذت ببرید!

1 4 6 K
چرا در چهار سالگی من؟ 7 تمام شده

چرا در چهار سالگی من؟

۱۳ بهمن ۱۴۰۱

اگر دو نفر از هم جدا شوند. فقط خودشان صدمه میخورند؟ یا...درواقع در کنار حس غم شادی بیکرانی دارند؟ ممکن است به چند نفر دیگر صدمه بزنند؟ داستان زندگی دختر بچه ای که بعد از مرگش تصمیم گرفته سفره دلش را باز کند...امل دیر شده فقط من و تو حرف هایش را میشنویم.

1 6 2.4 K
هدیه تولدم کتاب خونینم شد 1 تمام شده

هدیه تولدم کتاب خونینم شد

۱۵ دی ۱۴۰۱

یک لیوان شراب در روز تولدم حالم را نمیتواند عوض کند.بیایید بگویم که امروز خوشحالم.این بهترین کار است

0 0 336
. 0 در حال تایپ

.

۱۴ دی ۱۴۰۱

چطور میشه وقتی جسد پر از خون کسی که جونتو نجات داد رو نزدیک به خودت ببینی و بتونی از تو چشماش همه چیز و بفهمی

0 0 0
کفش های قرمز من 1 تمام شده

کفش های قرمز من

۱۴ دی ۱۴۰۱

دختری که در زمان گم شده باشد؟ شاید داستان به همچین چیزی اشاره دارد.درباره دختر است که تشنه توجهی از سمت آدمی مناسب است اما کسی وجود ندارد پس پدیده ای عجیب برای او اتفاق می‌افتد که هم خوشایند است و هم ترسناک است.این دختر دوست ندارد چیزی تغییر کند با این حال میخواهد از دست آنها فرار کند. اما آنها کیستند؟ اصلا درمورد آدم حرف میزنم یا یک وسیله؟

0 0 833
اتفاق 2 در حال تایپ

اتفاق

۲۱ آذر ۱۴۰۱

داستان درمورد دختریست که اتفاقات ترسناکی برایش پیش می آید وچیز هایی میبیند که برای خواهر و مادرش ترسناک است

0 0 497
رهاشده در تاریخ 0 در حال تایپ

رهاشده در تاریخ

۶ آبان ۱۴۰۱

جهانی پر از دلهره و ترس،خیابان ها پر از سایه های وحشت،موجوداتی که مردم و دولت ها نام انهارا سایه گزاشتنددر تاریکی شب پدیدار میشوندو با دندان های تیزشان سرهای انسان هارا جدا میکنند،میشنوی صدای خرخر نفس هایشان را زمانی که در تخت خواب خود خفته ای بوی خون و گوشت هایی از انسان ها که لابه لای دندان هایشان مانده تورا خفه میکند و باعث میشود بترسی حتی از سایه خودت. اما تویک انسانی و میترسی ولی من کیستم؟چرا من نمیترسم؟اما نه من هم میترسم اما نه از سایه ها من از صدای درونم میترسم من از تاریکی درونم وحشت دارم من از ضربان تند قلبم و صدای سوتی که در گوشم میپیچد وحشت دارم شاید من هم یک سایه هستم اما نمیدانم نه نشانی دارم نه نامی شاید به قول دوستم کلویی من رهاشده در تاریخ هستم و یا شاید کسی هستم که باید این کابوس ها و وحشت را در سرتاسر جهان به پایان برسانم نمیدانم؟ایا شما میدانید من کیستم؟

2 0 0
درختی به سفیدی برف 1 تمام شده

درختی به سفیدی برف

۲۰ مرداد ۱۴۰۱

این داستان درباره ی یک دختر ترک تبار هست که در شهر تبریز زندگی میکنه و یک بار که شب از خونه به باغ ها و بستان های کنار ائل گلی میره تا از زیبایی های باغ ها دیدنی کنه با یک درخت صنوبر تبریزی سخنگو که تنش به سفیدی برف بود آشنا میشه و بعد کلی ماجرا های عجیب و رازآلود براش پیش میاد. اگه زندگیتون ملال آور شده و شما مدام دنبال یک اتفاق فوق العاده هستید تا زندگیتون را از ملال آوری دربیاره پس فک کنم این داستان برای شما داستان مناسبی

0 1 679
:بدون عنوان: 0 در حال تایپ

:بدون عنوان:

۱ مرداد ۱۴۰۱

.............................

0 0 0
سالار شصتم 5 در حال تایپ

سالار شصتم

۶ تیر ۱۴۰۱

همسایه فضول که یک پیرزن بسیار ضعیف است تا کمر از پنجره خم شده تا در خانه ی همسایه ی خود را ببیند اول که متوجه می‌شود حمام خانه همسایه است می‌خواهد از کارش دست بردارد اما با دیدن مردی که در وان پر خون دارد استراحت می‌کند  شکه شده اول احتمال می‌دهد شاید خون نباشد اما با دیدن سر قطع شده‌ی ادمی بالای وان که قطره قطره خون می‌چکد از حال می‌رود و اینک با ما همراه باشید در جهنم سالار ○● شصتم•°•° لطفا بعد خوندن رمان نظر بدید چون خیلی دوست دارم نظراتتون بدونم و اگرم میخواید بام در ارتباط باشید @saraaa_134 این آیدی تلگرامم هست با تشکر از رفقای خوشمزم :M.SH

5 5 2.5 K
در حصار مرگ 0 در حال تایپ

در حصار مرگ

۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۱

من مرگم و تو زندگی ....... من تاریکی هستم و تو روشنایی.... من نفرتم و تو عشق........ نمیخوام بهت صدمه بزنم .... +قرار نیست بهونه ای برای زندگیت باشم لعنتی ....درافتادن با من یعنی مرگ .بهت رحم نمیکنم . + شکست نمیخورم .... تو مغروری .....یک احمق .....چرا بیخیال نمیشی؟....درسته که من و تو متفاوت هستیم اما هر دو ما یک شباهت داریم.......هر دو قلب هایی از جنس شیشه داریم . میخوام هر طور که شده مراقب اون قلب شیشه ای باشم....پس..... زندگی در حصار مرگ اسیر شو!

0 0 0
طهران خآموش 2 در حال تایپ

طهران خآموش

۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۱

طهران خآموش داستانه سریالی دنباله دار با موضوع خاصی و جذاب خلاصه فصل اول: من و همسرم برا گذراندن اوقات خودمون سفری به طهران رفتیم و در هتلی خارح از شهر موندیم ولی این هتل فرق داره این رو من زمانی متوجه شدم که شب با صدای جیغ دختری بلند شدم تا اینکه....

0 4 6.5 K
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.