ژانر
جستجو در عناوین
تعداد کلمات
مرتب سازی براساس
فقط تمام شده ها
فقط داستان های در حال تایپ
اِلین و خانه متروکه 1 در حال تایپ

اِلین و خانه متروکه

۱۶ فروردین ۱۴۰۳

داستان دختری که با خانواده اش به خانه متروکه ای میروند که روح واجنه در ان زندگی میکنند و ان دختر برای خلاص شدن از انها باید طلسم ان خانه را بشکنند که در این راه خطرناک به یک...

0 1 6.1 K
ِاما 1 در حال تایپ

ِاما

۱۵ فروردین ۱۴۰۳

_نمیدانم.هرروز پروردگار که بیدار میشوم،فکر میکنم که بیرون از اینجا چه میگذرد؟ممکن است که پشت این دیوار های نمناک و تیره،دنیای دیگری وجود داشته باشد؟

1 6 642
داستان روماینی: عشق ظریف 34 در حال تایپ

داستان روماینی: عشق ظریف

۱۵ فروردین ۱۴۰۳

این داستان درباره ی رون و هرماینی در هری پاتر هست. از شاهزاده ی دورگه شروع می شه و تا یادگاران مرگ ادامه داره. این داستان واقعی نیست. لطفا اگه هری پاتر رو ندیدین این داستان رو نخونین. با تشکر.

2 2 21.5 K
یک شب در آسمان 1 در حال تایپ

یک شب در آسمان

۱۵ فروردین ۱۴۰۳

رمان به زبان شخصیت اصلی رمان آنی آنی که دریک شب می خوابد وارد آسمان میشود و اتفاقات عجیبی برای او می افتد و ...

0 2 1
پروانه سیاه 0 در حال تایپ

پروانه سیاه

۱۲ فروردین ۱۴۰۳

رزا خواننده موفق یه بار دیگه برای ساختن آلبوم جدید با هم گروهی های خودش از ایران به ترکیه میاد که در اینجا با نویان که اونم یه خواننده مشهور در ترکیه هست آشنا میشه و...

0 0 0
Miyuki 0 در حال تایپ

Miyuki

۱۲ فروردین ۱۴۰۳

میوکی مردی که در جسمی زنانه متولد شده! و روایت زندگی اون در دنیای بازی های ویدیویی! یکروز صبح میوکی تصمیم میگیره که با رفیقش دینا بازی ویدیویی جدیدی که تازگیا منتشر شده رو امتحان کنه ولی وقتی که آن دونفر آن بازی را امتحان میکنند متوجه چیزی میشوند....

0 0 0
داغ عشقی قدیمی 0 در حال تایپ

داغ عشقی قدیمی

۱۱ فروردین ۱۴۰۳

داستان من درمورد یه دختر زیبا هست که در دوران مدرسه یه سری شیطنت میکنه مثل همه دخترا و یه سری از اشتباها اما این خطا ها درست زمانی که برای خودش خانومی میشه و سری توی سرا در میاری بد گریبانش و میگیره کسی که عشق بچگیش بوده و رهاش کرده بعد از ۱۰سال میاد بهش تجا.... پایانی زیبا

0 0 0
زرتشت 2 در حال تایپ

زرتشت

۷ فروردین ۱۴۰۳

آشنایی با دین زرتشت و اساطیر آنان.

0 0 427
شمشیر سیاه 1 در حال تایپ

شمشیر سیاه

۷ فروردین ۱۴۰۳

اتفاقاتی در دوران پادشاهی اشکانیان افتاده اتفاقاتی تاریک با شمشیری تاریک تر حالا شاید دوباره باید شمشیر سیاه اربابانش را فرا بخواند. شاید دوران تاریک نزدیک است

0 0 809
تازیانه‌ای بی‌نهایت 9 در حال تایپ

تازیانه‌ای بی‌نهایت

۱ فروردین ۱۴۰۳

هیچ‌کس نمیدونه که اون چیه و از کجا اومده، و ما تنها چیزی که ازش میدونیم اینه که، اون دروازه‌ای به دنیای دیگه‌ای است و اون دنیا دنیای صلح‌آمیزی نیست...... اسم من هیراست، دختری که به دنبال انتقام گرفتن از اون دروازه و نجات دادن دنیاست. اما اینکه موفق میشم یا نه رو نمیدونم.

0 0 2 K
جوخه همیشه شادی 1 تمام شده

جوخه همیشه شادی

۲۸ اسفند ۱۴۰۲

مدرسه ای شبانه که در خود دانش آموزانی دارد که خود را جوخه همیشه شادی می نامند و تا جای ممکن شیطنت کرده و معلمان را به ستوه می آورند.

0 0 1.3 K
قایق کاغذی 1 تمام شده

قایق کاغذی

۲۸ اسفند ۱۴۰۲

دوستی ها فراتر از زندگی هستند!

0 2 320
فصل پاییز 1 تمام شده

فصل پاییز

۲۸ اسفند ۱۴۰۲

هیچکس نباید وارد آن جنگل بشود! هیچکس!

1 0 786
مرگ های پانتومیم 1 در حال تایپ

مرگ های پانتومیم

۲۸ اسفند ۱۴۰۲

داستان در شهر کثیف و پرجنایت مارزسینوس در استرالیا اتفاق می افتد و این جنایات جدید مربوط به جنایات قبل از قاتل هست و قاتل با پلیس ها بازی می کند و اسم خود را مریوک قاتل می نامد (Meryok killer) و با کارآگاه ودریک وارد یک بازی دزد و پلیس می شود و سرانجام پس از کشتار افراد پولدار و جنایتکار و پیچش های داستانی بین کارآگاه ودریک و مریوک سرانجام هرکسی که اول شخصیت دیگری را بشناسد دیگری را کشته این انتخاب شماست که داستان را بخوانید

0 8 672
غیرمعمولی‌ترین معمولی دنیا 1 در حال تایپ

غیرمعمولی‌ترین معمولی دنیا

۲۴ اسفند ۱۴۰۲

...کوچیک بودم. خیلییی کوچیک! اونقدری که هر حرفی مامانم بهم می‌زد رو به سادگی باور می‌کردم. مثلا بهم می‌گفت اگه کارهای بد بکنم خدا سنگم می‌کنه! کوچیک بودم. خیلییی کوچیک؛ ولی کاملا یادم میاد. یادم میاد که چطور با گریه به مامانم گفتم:«ماماااان! توروخدا به خدا بگو لیان دیگه دروغ نمی‌گه... قول می‌دم مامان! قول می‌دم دیگه وقتی تو نیستی یواشکی نرم توی کوچه بازی کنم... توروخدا بهش بگو اشتباه کردم...» یادم میاد که مامان بیست دقیقه تموم سعی کرد آرومم کنه. یادم میاد که چطور ترسیده بود و سعی می‌کرد ازم حرف بکشه و بفهمه چی منو اینقدر ترسونده! یادم میاد که وقتی بهش گفتم خدا داره سنگم می‌کنه چطور اول با قیافه گنگ نگاهم کرد؛ بعد به سادگی من خندید؛ گفت که همه اون چیزها رو الکی گفته و بغلم کرد. اما وقتی از درد جیغ کشیدم خنده‌ش قطع شد و ازم فاصله گرفت. یادم میاد که که چطور وحشت کرد ولی سعی کرد ترسش رو پنهان کنه؛ وقتی که متوجه شد من واقعا نمی‌تونم گردنم رو به چپ و راست بچرخونم؛ انگار که توی یه قالب یخ گیر کرده باشه! وقتی که؛ اون برجستگی‌های عجیب رو پشت گردنم دید و... در این قسمت از ویژه‌نامه صوتی فاژپلاس؛ روایت دختری مبتلا به FOP را می‌شنوید که برای امرار معاش، در عجیب‌ترین و مخوف‌ترین بوتیک شهر کار می‌کند. اما نه به‌عنوان فروشنده یا حسابدار؛ بلکه به‌عنوان بهترین مدل مانکن انسانیِ آنجا! لیان؛ دختری معمولی است که شاید استعداد درخشانی در بازیگری نداشته باشد، اما دست کم؛ روز به روز به مانکن‌ها و مجسمه‌ها شبیه‌تر می‌شود...

0 8 3.3 K
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.