خنزرپنزرهای ذهن
"خنزرپنزرهایی که گاهی اوقات ذهنمو میجوعه!" _هر فصل یه یکی از نوشته های تاریکمه. _و آره ممنون میشم نظر بدین :>!.
"خنزرپنزرهایی که گاهی اوقات ذهنمو میجوعه!" _هر فصل یه یکی از نوشته های تاریکمه. _و آره ممنون میشم نظر بدین :>!.
رمان: سمبل تاریکی نویسنده: آلباتروس اتفاقاتی که آیسان رو در محاصره خودشون قرار داده بودن، اون رو وادار میکنن تا بیشتر راجعبه دنیایی که جز گذشت شب و روز، چیز دیگهای از اون ندیده بود، تحقیق کنه. جهانی که متوجه شده بود، هیچ شباهتی به اون تصویری که در ذهن داشت، نداره. این دنیا تاریکتر از حد تصورش بود. آیسان به پیشنهاد یکی از دوستهاش تصمیم میگیره در کلبههای جنگلی مشغول به کار بشه؛ ولی زمان زیادی نمیگذره که میفهمه توی این جنگل یک چیزی درست نیست و افرادی از کلبهها به طرز عجیبی ناپدید میشن!
الیوت پسر جوانی که دچار مریضیی شده است در حال دست و پنجه نرم کردن با مریضی است و سعی می کند با موسقی مریضی را از خود دور کند . البته اگر واقعا مریض باشد
اولین باری که دیدمش زیبایی و شهوت را در درونش احساس کردم صحرا برایم دریا...... روزگار تلخم شیرین........ شد......
ذهن ما بهترین و در عین حال ترسناک بخش وجود ما ، جایی که تخیل در آن شکل میگیرد. تخیل به ما هدف میدهد ، هدف به ما انگیزه میدهد ، انگیزه به ما اراده میدهد و در نهایت اراده به ما قدرت انجام کار ها برای رسیدن به اهدافمان را میدهد ، که همه آنها با یک جرقه در ذهن ما ایجاد میشود. ارتباط بین ذهن ما و خود ما چیز بسیار عجیبی است ، در حالی که به نظر می رسد هیچ ارتباطی با هم ندارند این دو به طرز فوق العاده ای ارتباط محکمی با یکدیگر دارند که به ما یاد آوری میکند ، که افکار ما چه خوب و چه بد به طور مستقیم و غیر مستقیم بر ما و رفتار ما تاثیر میگذارند و در عین حال رفتار ما نیز بر افکار ما تاثیر میگذارد و برای همین همیشه باید تعادل را در بین افکار و رفتار نگه داشت و به آینده ای بهتر امید داشت. و تنها یک چیز است که دسترسی به امید را غیرممکن میسازد: ترس از باخت.
خلاصه:عشق چیست؟ چه کسی عاشق واقعی است؟ دوست داشتن چیست!؟ چه کسی دوستار حقیقی است؟! دختری که در میان آتش عشق ذره ذره میسوزد و خاکستر میشود! مقدمه:چشمانت راز آتش بود. در التهاب قلب ویران شده ام و لبانت چون دشنه ای سوزان که مرهم تمام زخم های قبل از تو با من بود ! و آنقدر با آتش دوست داشتن و عطر تنت زندگی کرده ام که همه چیز را از یاد برده ام جز تو و حالا دیگر هراسی ندارم از این همه سوختن از این همه زخم و خاکسترِ خاطراتی که از من و تو به جای خواهد ماند.
حکایات مکافات مجموعه ایست فولکلور از افسانه ها و داستانهای کوتاه و آمیخته بر طنز که سینه به سینه نقل قول گردیده و حاوی پند هایی است ارزشمند .
داستان در مورد نیکا فلاحی که در داستان قلب چوبی ۱۹ سالشه و متین امینی که در داستان قلب چوبی ۲۲ سالشه است. در ادامه با موضوع داستان بیشتر آشنا میشوید یک روز متین... .
پرونده های سابقا محرمانه از روزنوشت های فردی که دیگر در میان مانیست . ویراست نشده. اسامی بابت احترام به حریم خصوصی افراد, با کارکردشان جایگزین شده و در (پرانتز) مشخص شده اند. با هر نام که دوست داشتید جایگزین کنید.
رمان فصل زرد عشق رمانی با ژانر عاشقانه است. رمان فصل زردعشق روایت زندگی دختری به اسم ترمه است که تحت الشعاع یک رقابت تلخ قرار می گیرد و با ظلمی که در حقش می شود مسیر زندگی اش تغییر می کند.این رمان در سه زمان سال 1۳۵۷ ، ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ روایت میشود که زندگی خاندان ماهان را در بر می گیرد و اتفاقات مختلف ، شخصیت های رمان را درگیر میکند.
خاندانی قدیمی که بدلیل شجره نامه گسترده ،دلاوری در جنگ ها و همچنین خدمات بسیار به کشور به دستور پادشاه کاوه اول به عنوان حاکمان محلی منطقه ای در شمال شرقی کشور انتخاب شدند این سرزمین بعدها بدلیل مشکلات و جنگ های داخلی از کشور جدا شد و استقلال خود را اعلام کرد تا زمانی که....
اگر دو نفر از هم جدا شوند. فقط خودشان صدمه میخورند؟ یا...درواقع در کنار حس غم شادی بیکرانی دارند؟ ممکن است به چند نفر دیگر صدمه بزنند؟ داستان زندگی دختر بچه ای که بعد از مرگش تصمیم گرفته سفره دلش را باز کند...امل دیر شده فقط من و تو حرف هایش را میشنویم.
عموی سپهر یک نقاش حرفیه ای هست که نیازمند یک دستیار است ... سپهر هم از شناخت قبلی که از نقاشی های حنا داره این کارو بهش پیشنهاد میده ولی حنا این کارو به شرطی قبول میکنه که......!