دلنوشته ،احساسی
خلاصه کتاب از هر طرف زندگی را نگاه کنی، اول و آخر، سه بعد دارد؛ شادی، غم، خلأ! و تمام این بُعدها را در زندگی خواهی داشت.
خلاصه کتاب از هر طرف زندگی را نگاه کنی، اول و آخر، سه بعد دارد؛ شادی، غم، خلأ! و تمام این بُعدها را در زندگی خواهی داشت.
مقدمه: در این زندگی من پر بودم از دریغ شدنهایی که حسرت بر دلم میگذاشت، در این زندگی من پر بودم از بغضهایی که گاه و بیگاه میشکست. پشت این لبخند دروغین روح مردهام را دفن کردم آنچه تو از من دیدهای سکانسی از سینمای ظاهرم بود!
رمان فصل زرد عشق رمانی با ژانر عاشقانه است. رمان فصل زردعشق روایت زندگی دختری به اسم ترمه است که تحت الشعاع یک رقابت تلخ قرار می گیرد و با ظلمی که در حقش می شود مسیر زندگی اش تغییر می کند.این رمان در سه زمان سال 1۳۵۷ ، ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ روایت میشود که زندگی خاندان ماهان را در بر می گیرد و اتفاقات مختلف ، شخصیت های رمان را درگیر میکند.
دلم اونقدر شکسته و خسته س که میخوام گوشه ی پشت به دنیا زانوهام رو بغل کنم و بگم خدایا من دیگه بازی نمیکنم... . . .
مایک پسری 12 ساله است که بر روی تختش دراز کشیده و مشغول کتاب خواندن است که ناگهان خواهرش داخل اتاق می آید و...
تا حالا شده آش نخورده و دهن سوخته با مقیاس خیلی بزرگ در حد قتل بشید ؟؟
در این مرحله خیلی چیز ها قفل است و کلیدش بین دسته کلیدِ شلوغم گمشده است...اما کلید این یکی را خودم گمکرده ام.
کلاویه های بیصدا داستانی است که پایان غیرمنتظره ای دارد و اگر کسی پایان داستان را پرسید به او واقعیت را نگویید...
کسی باشد که با جون و دل به تک تک کلماتی که از دهانت بیرون میآید گوش بسپارد اما زمان دیدار شما بسیار کم است و او مثله همیشه بدون خداحافظی در دل آسمان گم میشود....
دستم را روی پاهای برهنه و زخمیام که رد طناب دور مچهایش به وضوح دیده میشد کشیدم:«مگه من برای خودم میگم؟! من که از خدامه همین فردا بگیرن سرمو ببرن! حداقل از شر دَنی و این زندگی کثافتی خلاص میشم... تازه ممکنه تبدیل به یه کباب گوشت انسان خیلی خوشمزه بشم که به مراتب خیلی از این زندگی مفیدتره.» اجزای سلولهایم که پس از پخته شدن توسط بهترین آشپزهای گاوی و گوسفندی کاملا تخریب شدهاند را تصور کردم که درون معدهی سران شهر مثل گربهها و سگها یا حتی شیرها و پلنگها کاملا هضم میشوند و در ساختار بدن آنها قرار میگیرد؛ گویی که من هم عضوی از بدن آنها شوم...
داستان درباره نوجوانی به نام مهتا است که پدر و مادرش چند سالیست از هم طلاق گرفتن . مهتا هم دوره ی نوجوانی اش را با درد و رنج بسیار زیادی میگذراند و اتفاقات بسیار زیادی در این مسیر برایش رقم میخورد...
جنگل ریون وود! جایی که اتفاقات، آن طور که فکر میکنیم نمی افتند. بعضی اوقات، حتی یک بازی ساده میتواند مسابقه ای برای بقا باشد. باید برای ورود به این جنگل، دل و جرعت داشته باشید. اگر دارید...پس...وارد شوید و لذت ببرید!
کتاب اول : روزی که یخ اتش گرفت جهانی که به سوی نابودی میرود.ظلمی به همگان روا میشود. کسی نمیداند که چه در پیش است.پسری به دنبال پادشاهی پدرش،ملکه ای در عطش انتقام و رازی که جز تلخی هیچ ندارد.اغاز یک پایان در راه است.قدرتی تاریک در نظاره این جهان و منتظر تا ...
اگر دو نفر از هم جدا شوند. فقط خودشان صدمه میخورند؟ یا...درواقع در کنار حس غم شادی بیکرانی دارند؟ ممکن است به چند نفر دیگر صدمه بزنند؟ داستان زندگی دختر بچه ای که بعد از مرگش تصمیم گرفته سفره دلش را باز کند...امل دیر شده فقط من و تو حرف هایش را میشنویم.