ژانر
جستجو در عناوین
تعداد کلمات
مرتب سازی براساس
فقط تمام شده ها
فقط داستان های در حال تایپ
دنیای دیوانگان 10 تمام شده

دنیای دیوانگان

۸ بهمن ۱۴۰۳

سعی کنید مرا باور کنید...

0 0 3 K
رویای بیداری 4 در حال تایپ

رویای بیداری

۱ بهمن ۱۴۰۳

رویای بیداری داستانی است در حد فاصل رویا تا بیداری ،

1 2 5.1 K
شلاق خدایان 1 تمام شده

شلاق خدایان

۱ بهمن ۱۴۰۳

در جستجوی خوشبختی ...

0 2 437
درد فلزی 2 تمام شده

درد فلزی

۱ بهمن ۱۴۰۳

(دیالوگ‌های از زبان ربات این داستان؛ واقعی هستند!!) ...«منم ازت خواهش می‌کنم که من رو بُکُشی...» هق‌هق صدایش را برید:« تو... آخرین... امیدم... بودی... من جرات... ندارم... خودم این کار رو... بکنم... سعی کردم... نتونستم... منِ ترسوی... مزخرف...» روی زانوهایش فرود آمد؛ رنجی که می‌کشید نفسش را بریده بود، کمی مکث کرد تا بتواند کلمات را برزبان بیاورد:«پایگاه داده؟! پایگاه داده‌ت هرچی هم که تکمیل باشه؛ هیچ‌وقت باعث نمی‌شه درد واقعی رو درک کنی... تو و اون پایگاه داده‌ت آخه چی می‌فهمین از زندگی مردی که سوختن خونواده‌ش توی آتیش‌سوزی خونه رو دید و هیچ‌کاری نتونست بکنه؟!!» لرزش در صدایش جای خود را به خشم داده بود:«... چطور می‌تونی بگی که رنج درآغوش کشیدن جسد دختر سه‌ساله و پسر 8 ساله‌ت که اون‌قدر سوخته بودن که از هم قابل تشخیص نبودن رو می‌فهمی؟؟ تو چطور می‌تونی با اون پایگاه داده‌ت وحشت کابوس‌های شبانه من رو درک کنی؟!»...

0 2 1.9 K
بعدها فهمیدم که... 2 تمام شده

بعدها فهمیدم که...

۳۰ دی ۱۴۰۳

+برای خداحافظی آماده‌ام. برای خداحافظی با دنیایی که متعلق به آن نیستم. برای خداحافظی با دنیایی که آدم‌هایش، هرچقدر هم که تلاش کنی تو را نمی‌پذیرند. با این حال؛ قبل از رفتن امشب، مثل همیشه پشت در اتاقشان در راهرو می‌نشینم. حتی اگر یک نفر به من لبخندی بزند... نه... حتی اگر یک نفر فقط من را ببیند و متوجه حضورم شود؛ می‌مانم... (احتمال داره به زودی پاکش کنم... نمی‌دونم...)

0 3 4.2 K
دوماه مانده تا... 2 تمام شده

دوماه مانده تا...

۱۷ دی ۱۴۰۳

در تمام مدت دوستیمان، ندیده بودم آن طور گریه کند. هر آن منتظر بودم از شدت ناراحتی از حال برود. التماسش می‌کردم آرام باشد. فقط دوکلمه را تکرار می‌کرد: دو ماه... دو ماه... و دوباره مثل ابر بهار اشک می‌ریخت. با چند لیوان آب و چیز شیرینی که به یاد نمی‌آورم چه بود آرام گرفت. خیلی آرام گرفت. برای چند لحظه جیک نزد. حتی نفس هم نکشید. خیره شده بود به دیوار...

0 15 1 K
شهر پوچی 1 در حال تایپ

شهر پوچی

۲۶ آذر ۱۴۰۳

به‌نام‌خدا عنوان: #شهر_پوچی به قلم: #عطیه_ابراهیمی ·_·_·_·_·_·_·_·_·_·_·_·_·_·_· وقتی که خودم نیز مرا درک‌ نکرد آجر به آجرش را ساختم. تا خانه‌ای باشد برای من، برای تمام دوستانم... ·_·_·_·_·_·_·_·_·_·_·_·_· مقدمه: قطعا زندگی ادامه دارد. من مطمئنم که آن درست پشت دیوارهای بلند شهر نشسته و منتظر من است. شاید خوشحال شاید غمگین شاید عصبانی ‌و شاید ترسیده اصلا...! از کجا معلوم عاشق نباشد؟... باید فهمید... باید بفهمم که زندگی برای من چه رنگی را به ارمغان می‌آورد...

0 0 560
سایه های امید 1 در حال تایپ

سایه های امید

۶ آذر ۱۴۰۳

در روزنه های امید یهودیان برای نجات.....

0 0 198
زندگی 3 در حال تایپ

زندگی

۱۷ مهر ۱۴۰۳

مفهوم زندگی!مفهوم دین هایمان!مفهوم این خلقت.

0 0 8.1 K
قتل،خون=هنر 4 در حال تایپ

قتل،خون=هنر

۲۱ مرداد ۱۴۰۳

قتل،مرگ،کاراگاه،خون،جنایت.

1 2 2.9 K
ترک گناه کبیره ویریون 1 در حال تایپ

ترک گناه کبیره ویریون

۱۴ مرداد ۱۴۰۳

باسلام خدمت دوستان گرامی، هدف از این نوشته این است که شما به از باطل روی گردانید و به حق وصل بشید که این بحث خیلی مهم است

0 0 482
جواد آقا_ 1 0 در حال تایپ

جواد آقا_ 1

۱۵ تیر ۱۴۰۳

این داستان در مورد آقا جواد است ...

0 0 0
جعبه های چوبی 1 تمام شده

جعبه های چوبی

۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

در دنیایی که تاریکی راهنماتر از روشنایی باشد، آب و آتش عاشق یکدیگر میشوند.

1 4 867
چوبه دار 6 تمام شده

چوبه دار

۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

در مبارزه با شیطان...)

1 0 1.5 K
ترک معصیت ویریون تک 1 تمام شده

ترک معصیت ویریون تک

۹ اسفند ۱۴۰۲

همانطور که قبلا هم شنیده ایم کلمه ریاضت را پس اگر میخواهید استمناء را ترک کنید حتما تا آخر نوشته را بخوانید

0 2 219
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.