در جست و جوی تو
این یک سال در آتش عذاب وجدان سوختم و الان در آتش مرگ. این یکی آسان تر است. دوباره صدایت را میشنوم. دیدی به قولم عمل کردم؟ دیدی پیشت ماندم؟
این یک سال در آتش عذاب وجدان سوختم و الان در آتش مرگ. این یکی آسان تر است. دوباره صدایت را میشنوم. دیدی به قولم عمل کردم؟ دیدی پیشت ماندم؟
وقتی کِرکِره های چشمانم را گشودم خود را در میان علف زاری افتاده یافتم ......
پیرزنی تنها که دنبال همراهی مورد اعتماد می گشت و جوان آس و پاسی که مادرش جوابش کرده بود و..
زنی فلسطینی که در زیر آوار مانده و در دلش با همسرش صحبت می کند، دخترش دیروز شهید شده و پسر نوزادش در آغوش او شهید شده و او نگران روبه رو شدن با همسرش و جواب پس دادن به اوست
زنی روستایی که سرطان می گیرد و به کسی نمی گوید و خودش و زندگیش را برای عواقب کار آماده می کند و...
یادی از کودکان عطش کربلائیان کوچک حضرت رقیّه (س) و حضرت علی اصغر(ع)
داستان دختری روستایی که عقد می کند بعد شوهر شهریش او را ترک می کند و...
شرح حال دختر نوجوانی که چند روزی پیش مادربزرگش می ماند و شخصیت و دغدغه های او را از نزدیک می بیند
پیرمردی که همسرش مرتب به دیدارش میآید، پسربچهای که تصادف کرده و همچنان با انرژی و شادی از زندگی اش حرف میزند و گریهی خانوادهاش را میبیند اما راوی در نوعی برزخ احساسی به سر میبرد؛ جایی که در عین آگاهی به محیط اطراف، دسترسی به زندگی گذشتهاش و کسانی که دوستشان دارد، به تدریج از دست میرود.
داستان مفاهیمی مانند ترس، رنج، رواندرمانی، و سفر به درون را در قالب یک تجربه سفر هوایی بیان کند. این داستان بیشتر به کشمکشهای درونی و تحولات روحی راوی داستان می پردازد.