ژانر
جستجو در عناوین
تعداد کلمات
مرتب سازی براساس
فقط تمام شده ها
فقط داستان های در حال تایپ
عشق اشتباه 1 در حال تایپ

عشق اشتباه"❌❤️?

۱۹ تیر ۱۴۰۳

درست است اعتراف عشق من به تو یک اشتباه بود...اما حتی اگر زمان را به عقب بر میگرداندم باز هم ترجیح میدادم این اشتباه را تکرار کنم...سرنوشت من تو هستی :)))” نامه ای از یوری:جونسونگ عزیزم من توانستم ان قلب مهربان را میان ان چهری به ظاهر خطر ناک و...پیدا کنم بیا تا ابد برای هم باشیم!

0 0 409
چشم رنگی 18 در حال تایپ

چشم رنگی

۱۹ تیر ۱۴۰۳

چی میشه که یه توهم دیداری ساده، زندگی یه پسری که داره خودشو آماده ورود به دانشگاه می کنه رو از هم می پاشه؟

12 32 49.5 K
رویا 0 در حال تایپ

رویا

۱۸ تیر ۱۴۰۳

.......................

0 0 0
شهر نفرین شده( ادبیات وحشت) 12 در حال تایپ

شهر نفرین شده( ادبیات وحشت)

۱۸ تیر ۱۴۰۳

اما و برادرش ویکتور به همراه مادر بزرگشان به خانه ای در روستای جرمینز نقل مکان می کنند . اما رازهایی ترسناک از این شهر و خانه کشف می‌کند. و ویکتور هم درگیر دلیل فوت والدینش است اتفاقات ترسناکی برای این خانواده رخ می دهد از روح زدگی تا لاشه ی حیوانات و عروسک های شیطانی.

6 14 14.3 K
بدرخشان تا بدرخشی 0 تمام شده

بدرخشان تا بدرخشی

۱۷ تیر ۱۴۰۳

با ورود نور افتابی که از پشت پنجره ی اتاقم به داخل اتاق نفوزذکرده بود برپازدم یه کشو قوس کوجیک به بدنم دادم و بعد از شستن دستو صورتم خواب توی چشمام به دست باد بهاری سپورده شد و بعد از چند مین فورم یونیک مدرسه مو تن زدم و بعد از پشت سر گذاشتن پاشنه ی در خونمون راه سایه مو به دیش گرفتم تو راه به هر اشنا و هم محله ای که میرسیدم با لبخند سالم میدادم از رفتگر کوچمون گرفته تا اون بابای کوچه که روی اون صندلی اشنای پالستیکی میشینه تا همون انرژی که به اونا میدم با انعکاس بیشتری سمتم برگرده اخه من زندگیرو تو صدای دلتشین جاروی رفته گر نفس میکشم زندگیرو تو صدای اون کاصب کاری که از صب واسه یه لغمه نون حالل از زور بازوش تو تا صدای توی گلوش استفاده میکنه میبینم اره زنذگی داخل همین چیز ها نحفته ست اینجوری میشه واقعا زندگی رو زنذگی کرد میشه بدون پیدا کردن دلیلی واسه شاد بودن شاد بود تو همین فکرا بودم که خودمو جلوی درب مدرسه پیدا کردم و شنیدن سرود کشورم روح و جون منو غنی کرد ارزش خاکی که دارم توش زندگی میکنم رو بار دیگه یی واسه نا خداگاه ذهنم ریپالی کرد اللن دیگ سرود رسیده بود به جاییش که غالمحسین بنان میگه در راه تو ، كی ارزشی دارد این جان ما. پاینده باد خاك ایران ما و اینجا بود که کامال معنی این جمله به وجودم طزریق شد و مثل جای واکسن موند گوشه ی سینم از اون لخظه به بعد بخدا قول دادم جوری زندگی کنم که مدیون خون شهدا نباشم که هرکجای دنیا که رفتم تشون بدم من یه ایرانیم جایی که ریشش کلی فرشته های بدون بال ایثار گر بوده که صدای زنگ کالس نقش اهن ربایی رو بازی کرد و منو به سمت کالسم ...

0 0
ماشین 0 در حال تایپ

ماشین

۱۵ تیر ۱۴۰۳

ماشین سواران همیشه می مانند

0 0 0
جواد آقا_ 1 0 در حال تایپ

جواد آقا_ 1

۱۵ تیر ۱۴۰۳

این داستان در مورد آقا جواد است ...

0 0 0
ِاما 1 در حال تایپ

ِاما

۱۲ تیر ۱۴۰۳

_نمیدانم.هرروز پروردگار که بیدار میشوم،فکر میکنم که بیرون از اینجا چه میگذرد؟ممکن است که پشت این دیوار های نمناک و تیره،دنیای دیگری وجود داشته باشد؟

2 8 642
دیوارهای بی‌نهایت 2 تمام شده

دیوارهای بی‌نهایت

۱۰ تیر ۱۴۰۳

پلک می‌زنم. چشمانم تار می‌شوند. از میان هاله‌هایی که به سختی از هم تشخیصشان می‌دهم، جانوری کوچک را می‌بینم که از زیر در خودش را به داخل می‌کشد و به طرفم می آید. زیبا است و در عین حال، منفور. شبیه روباه است، ولی چشمان سفیدی دارد که هیچ کجا شبیهش را ندیده‌ام. به چشمان خالی‌اش چشم می‌دوزم و بی‌اختیار دستم را به سمت سرش می‌برم. به محض اینکه صورتش را لمس می‌کنم، قلبم تیر می‌کشد؛ گویی آن جانور، پنجه‌هایش را با قدرت درون دهلیزهایم فرو کرده است.

0 1 841
تو باارزش ترینی 0 تمام شده

تو باارزش ترینی

۹ تیر ۱۴۰۳

در زندگی اتفاقاتی مبهم می افتند و ما را گیج می سازد.گاهی به این فکر می کنیم که آیا راه خروج وجود دارد یا خیر؟ آیا او می تواند ب....؟

0 0
رز سفید 2 در حال تایپ

رز سفید

۹ تیر ۱۴۰۳

رز دختری رویاپردازی و به شدت کنجکاویه او یک محقق است که سالهاست در تلاش پیدا کردن سرنخی از آن موجودات پلید است همان خون اشام ها...

0 0 458
رئیس مافیا نقاب دار 1 در حال تایپ

رئیس مافیا نقاب دار

۸ تیر ۱۴۰۳

در کره جنوبی خانواده ای دو بچه دو قلو به دنیا می آورند امل نوزاد دختر به دلیل دختر بودنش به خانواده دیگری سپرده میشود و از ان خانواده تنها چیزی که نصیبش میشود کتک است. و.......

0 0 170
زندگی در ۴ کلمه 2 تمام شده

زندگی در ۴ کلمه

۷ تیر ۱۴۰۳

متولد شدن فوت شدن شدی ما در داستانی کوتاه .... پسری بع دنیا میاد و میمیرد

0 0 298
پاچ 0 در حال تایپ

پاچ

۷ تیر ۱۴۰۳

این داستان دادم رباطم بنویسه ببینم چطو میشه

0 0 0
اسلندرمن 1 تمام شده

اسلندرمن

۶ تیر ۱۴۰۳

االان دیگه خوبم...از هیچی نمیترسم! اون فقط میخواست بازی کنه! اون دوست منه! نمیخواد به من آسیب برسونه!

0 0 457
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.