لبخند خالی
هی دختر تموم شد گریه نکن!
او نیاز به مردی دارد که در حقش مردانگی کند و مادری که حس های دخترانه دخترش را آشکار سازد همین!
《سعی کن آروم باشی میکائیل!》 《کم کم دیوونهم میکنه!》 《ولی اون واقعی نیست!》 《پس چرا انقدر واقعی گریه میکنه؟چطور شونهم از اشکاش خیس میشه؟》
داستان دختری غرق در خیالات خود که به دنبال ماجراجویی در دنیایی دیگر میرود و بر خلاف میل باطنی او اتفاقاتی دور از باور می افتد که استار را برای ماندن در آنجا مشتاق می کند.. استار دختری در ظاهر خشن اما از درون مهربان با پسری به نام مارکو آشنا میشود و...
دختری خشن که از سه سالگی بعد از مرگ مادرش شروع به آموزش دیده تا به یک قاتل خونسرد و بی رحم تبدیل شود و در مقابل پسری از خانواده که از بیرون خشن ولی در درون گرم و صمیمی، داستانی که سرنوشت برای این دو نوشته است چیست؟
ویالونت را هربار در دست گرفتم و نُت هایی که تو نواختی را نواختم گریه میکردم.رفتنت را قبول نمیکرد جیغ میکشید و اینطور دلتنگی خودش را ابراز میکرد.دیگر با صدای دلنشینی آواز نمیخوانَد فقط یک دم جیغ میکشد.ویالونت در دست غیر حتی با نواختن نوت های درست جیغ میکشد...
بیاین ببینیم یه آدم از کجا شروع می کنه... و از کجا دوباره شروع می کنه ...
با هر بار خواندن و بلند کردن صدایش به قطع میتوانستم هرج و مرج ملائک را از شنیدن صدایش تشخیص دهم.
گُداز واقعیت صدای او میتواند خود داستانی پر تامل باشد. دیدن او هر روز در مبهم ترین و دور ترین قسمت زندگی ام فقط چشمانم را عادت میدهد. جای او در ذهنم در نزدیک ترین اهالی که دسترسی به پرونده های اصلی تفکرم دارند است. میتوانستم با متمایز بودنم از تمامی ادم های اطرافش خود را از عشق او هم متمایز بدانم و اجازه شروعی به خود ندهم.
این داستان احتمالا کمی تخیلی بنظر برسد اما روزی واقعی خواهد شد.
+مهشید میدونستی همیشه مجبورم میکنی بخندم ؟ مهشید در حالی که یک قاشق از بستنیش رو در دهنش فرو میداد گفت -واقعا؟ +آره تاحالا هیچکس مجبورم نکرده بود که واقعی بخندم -تاحالا هیچکس هم منو مجبور نکرده بود از ته دل دوست داشته باشم باهاش وقت بگذرونم +از تَه دِل...؟ -آره به اجبار کسی رو از ته دل دوست داشته باشی دقیقا مثله وقتی که به اجبار واقعی میخندی
دختری جوان در سال 1989 پا به دنیا میزارد و از بچگی عاشق ماجراجویی است بهتر است.بقیه کتاب خودتان بخوانید تا از موضوع های کتاب سر در بیارید.
مقدمه: داستان درباره ی پسرانی که با نوازندگی و پیک موتوری بودن و ...خرج زندگیشون رو در میارن اما در عین حال بسیار شاد هستند و با سختی های روزگار می سازند و بر عکس دخترانی که به اصطلاح مایه دار و پولدار هستند اما در طمع پول زیاد رو دارند و همین باعث میشه زیاد رابطه صمیمی با هم نداشته باشند بهتره بگیم پسرانی از جنس آب و پاک بودن و دخترانی از جنس آتش و شروریت.حالا اینها در کنار هم چی می سازند؟ :/پسران آب و دختران آتش /:
خدایان چه کسانی هستند؟ انها دارای قدرتی فراتر از انسانها،ماورایی تر از انچه فکر میکنیم هستند اما دلیل وجود انها قدرت خلق و مهم تر حکومت بر انسان ها و براورده کردن نیازشان بوده است که در ذاتشان وجود دارد و بخاطر ان پرستش می شوند ...... براستی !در اسمان ها چه میگذرد و خدایان در معابدشان چه میکنند. تمام هستی سه بعد دارد بعدی که شیاطین در ان زندگی میکنند و بعدی که انسان ها در ان زندگی میکنند و بعدی که منزل گاه خدایان است از اولین زمان خلقت میان شیاطین و خدایان جنگی وجود داشته و طبق قوانین مقدس (کتاب جهان) این جنگ ادامه خواهد داشت اما در همین چند قرن اخیر موضوعی مورد توجه خدایان قرار گرفته ، ۵۰۰۰ سال پیش تغییری در( کتاب جهان )به دست خود شخص خالق یکتا به جود امد که تمام شیاطین و حتی خدایان را متحیر کرد در این کتاب خبر از ظهور الهه ای دورگه که نیم شیطانی و نیم خداگونه است به میان امده که قوانین جدیدی را در بین سه بعد جهان اجرا خواهد کرد تا شیاطین و خادمان بهشتی در کنار هم به هم زیستی برسند. این خبر که هوش از سر خدایان و بزرگان اهل جهنم میبرد و باعث خشم و کینه ی انها بود بسیاری از انان را به ان بر انگیخت تا به شکار ان الهه ی مرموز و معروف به( الهه ی تعادل )بپردازند اما ان الهه قدرتمند تر از ان بود که شکار بهشتیان یا جهنمیان بشود . پس طبق گفته ی (کتاب جهان)الهه ی تعادل قوانینی را به اجرا گذاشت که حتی هیچ کدام از موجودات خلق تصورش را هم نمی کردند. اگرچه مخالفان زیادی اعم از بزرگ شیاطین جهنم و خدایان ساکن در اسمان داشت اما توانست انچنان در (قلب اولین خداوندگار افرینش) ؛ و شیطان اعظم فرمانروای ...