مه در جنگل ریون وود: بخش اول

نویسنده: DreamWalker866

2

جیغی در جنگل

  به رخت خواب رفتم تا بخوابم. چشمانم را بستم. صدای دلنشین حشرات را از بیرون میشنیدم. کم کم داشت خوابم می برد که ناگهان صدایی شنیدم. انگار صدا از فاصله زیادی می آمد. صدایی شبیه به جیغ بود. بلند شدم و به کنار پنجره رفتم. وقتی بیرون را نگاه کردم، از تعجب نزدیک بود داد بزنم. فضای اطراف خانه ما تغییر زیادی کرده بود. خیابانی جلوی خانه مان بود. در سمت دیگر خیابان، پارک بزرگی را می دیدم. در انتهای پارک، جنگلی دیده میشد. صدا از جنگل می آمد. لباسی پوشیدم تا به آنجا بروم. از پارک رد شدم و به ورودی جنگل رسیدم. وارد جنگل که شدم، احساس کردم هوا گرم تر و مرطوب تر شد. بیشتر در عمق جنگل پیش رفتم. هنوز صدای جیغ را می شنیدم. همان طور که داشتم دنبال منبع صدا می گشتم، به یک کوره راه رسیدم. آن را دنبال کردم. بعد از چند دقیقه، احساس کردم کسی را می بینم که روی زمین افتاده است. به سوی او رفتم. همین که به او رسیدم، از ترس خشکم زد. او مرده بود. نمیتوانستم حرکت کنم. دیدم که شاخه های گیاهان همچون موجودات زنده، به سمت من می آیند. دنبال راه فرار میگشتم. ناگهان نوری را در انتهای کوره راه دیدم. به سمت آن دویدم. شاخه ها هر لحظه نزدیک تر میشدند. تقریبا میتوانستند من را بگیرند. قبل از اینکه بتوانم به نور برسم، پایم به چیزی گیر کرد و محکم با صورت به زمین خوردم. در همان لحظه، چشمانم را باز کردم. در اتاقم بودم. بلند شدم و از پنجره به بیرون نگاه کردم. همه چیز مثل قبل بود. دیگر پارک و جنگلی در کار نبود. ساعت را نگاه کردم. ۲:۴۵ بامداد را نشان میداد. تا صبح هنوز مانده بود. به رخت خواب برگشتم که تا صبح کمی بخوابم. 
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.