ژانر
جستجو در عناوین
تعداد کلمات
مرتب سازی براساس
فقط تمام شده ها
فقط داستان های در حال تایپ
سایه مورمور 1 در حال تایپ

سایه مورمور

۶ مرداد ۱۴۰۳

بعضی با خواندن داستان هایی مو به تن‌شان سیخ می شود ، بعضی هم برایشان عادی است ، اما همانطور که معلوم است این داستان برای بعضی از افراد مور مور کننده است .

0 4 1.9 K
تخت آباد 2 در حال تایپ

تخت آباد

۲۰ تیر ۱۴۰۳

این داستا ها از مجموعه داستان های کوتاه در حال نگارش تخت آباد است. موضوع کتاب جانبخشی به نماد های هندسی و ریاضی است. فضای داستان تخیلی است و روایت گر روابط بین شخصیت ها بر اساس ویژگی های هر شخصیت است.

0 0 911
بدرخشان تا بدرخشی 0 تمام شده

بدرخشان تا بدرخشی

۱۷ تیر ۱۴۰۳

با ورود نور افتابی که از پشت پنجره ی اتاقم به داخل اتاق نفوزذکرده بود برپازدم یه کشو قوس کوجیک به بدنم دادم و بعد از شستن دستو صورتم خواب توی چشمام به دست باد بهاری سپورده شد و بعد از چند مین فورم یونیک مدرسه مو تن زدم و بعد از پشت سر گذاشتن پاشنه ی در خونمون راه سایه مو به دیش گرفتم تو راه به هر اشنا و هم محله ای که میرسیدم با لبخند سالم میدادم از رفتگر کوچمون گرفته تا اون بابای کوچه که روی اون صندلی اشنای پالستیکی میشینه تا همون انرژی که به اونا میدم با انعکاس بیشتری سمتم برگرده اخه من زندگیرو تو صدای دلتشین جاروی رفته گر نفس میکشم زندگیرو تو صدای اون کاصب کاری که از صب واسه یه لغمه نون حالل از زور بازوش تو تا صدای توی گلوش استفاده میکنه میبینم اره زنذگی داخل همین چیز ها نحفته ست اینجوری میشه واقعا زندگی رو زنذگی کرد میشه بدون پیدا کردن دلیلی واسه شاد بودن شاد بود تو همین فکرا بودم که خودمو جلوی درب مدرسه پیدا کردم و شنیدن سرود کشورم روح و جون منو غنی کرد ارزش خاکی که دارم توش زندگی میکنم رو بار دیگه یی واسه نا خداگاه ذهنم ریپالی کرد اللن دیگ سرود رسیده بود به جاییش که غالمحسین بنان میگه در راه تو ، كی ارزشی دارد این جان ما. پاینده باد خاك ایران ما و اینجا بود که کامال معنی این جمله به وجودم طزریق شد و مثل جای واکسن موند گوشه ی سینم از اون لخظه به بعد بخدا قول دادم جوری زندگی کنم که مدیون خون شهدا نباشم که هرکجای دنیا که رفتم تشون بدم من یه ایرانیم جایی که ریشش کلی فرشته های بدون بال ایثار گر بوده که صدای زنگ کالس نقش اهن ربایی رو بازی کرد و منو به سمت کالسم ...

0 0
دیوارهای بی‌نهایت 2 تمام شده

دیوارهای بی‌نهایت

۱۰ تیر ۱۴۰۳

پلک می‌زنم. چشمانم تار می‌شوند. از میان هاله‌هایی که به سختی از هم تشخیصشان می‌دهم، جانوری کوچک را می‌بینم که از زیر در خودش را به داخل می‌کشد و به طرفم می آید. زیبا است و در عین حال، منفور. شبیه روباه است، ولی چشمان سفیدی دارد که هیچ کجا شبیهش را ندیده‌ام. به چشمان خالی‌اش چشم می‌دوزم و بی‌اختیار دستم را به سمت سرش می‌برم. به محض اینکه صورتش را لمس می‌کنم، قلبم تیر می‌کشد؛ گویی آن جانور، پنجه‌هایش را با قدرت درون دهلیزهایم فرو کرده است.

0 1 841
رئیس مافیا نقاب دار 1 در حال تایپ

رئیس مافیا نقاب دار

۸ تیر ۱۴۰۳

در کره جنوبی خانواده ای دو بچه دو قلو به دنیا می آورند امل نوزاد دختر به دلیل دختر بودنش به خانواده دیگری سپرده میشود و از ان خانواده تنها چیزی که نصیبش میشود کتک است. و.......

0 0 170
زندگی در ۴ کلمه 2 تمام شده

زندگی در ۴ کلمه

۷ تیر ۱۴۰۳

متولد شدن فوت شدن شدی ما در داستانی کوتاه .... پسری بع دنیا میاد و میمیرد

0 0 298
ساعات بعد از جون 0 در حال تایپ

ساعات بعد از جون

۲۲ خرداد ۱۴۰۳

داستان پسر جوانی به اسم فِرِد رِدفورد . را روایت میکند عاشق هست همه چیز برای برایش جالب اما یک شب زمان برگشتن از یک کازینو سوار تاکسی شده . و در ان ساعات. زندگی اش تغییر میکند . .....¡¿

0 0
پوسته ی تو خالی 1 در حال تایپ

پوسته ی تو خالی

۱۰ خرداد ۱۴۰۳

به خود قول داده بود دیگر بغض نکند بغضش را بشکند و در خود نریزد آن همه بغض در گلویش را بیرون بریزد لارا را در آغوش گرفت بعد خودش را در آغوش گرفت سپس فریادی از جنس سکوت زد فریادی از جنس سکوت چاقو را بلند کرد و بغض را شکافت بغض را شکافت بغض همراه با گلبرگ های قرمز روی برف ها بیرون می ریختند ...

0 0 748
احضار 1 تمام شده

احضار

۹ خرداد ۱۴۰۳

تصورات و تخیلات انسان گاهی می توانند تبدیل شوند به کابوسی که گویی انسان در آن لحظه با تمام حواس و احساسات خود آن را درک و حس می کند اما گاهی اوقات اتفاقاتی می افتد که تو آرزو میکنی ای کاش تصور و تخیل بودند. مانند اتفاقی که برای من افتاد.

0 0 781
اُقیانوسِ تاریک 2 در حال تایپ

اُقیانوسِ تاریک

۳ خرداد ۱۴۰۳

او زیباترین واقعه‌ی زندگی من بود... و چقدر حیف که مدتش کوتاه و زود گذر شد!

0 0 721
جعبه های چوبی 1 تمام شده

جعبه های چوبی

۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

در دنیایی که تاریکی راهنماتر از روشنایی باشد، آب و آتش عاشق یکدیگر میشوند.

1 4 867
نشانیت:) 5 در حال تایپ

نشانیت:)

۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

نشانیت را شب ها سعی میکنم پیدا کنم:)

0 0 344
شاید 0 در حال تایپ

شاید

۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳

شاید....................

0 0 0
همین یک ساعت پیش ... 1 تمام شده

همین یک ساعت پیش ...

۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

عاشقانه ای در میان جنگ ...

0 0 806
انتقام از جنس چوب 1 تمام شده

انتقام از جنس چوب

۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

همینجور که بدنش رو گرفته بود ،سرش رو به میله ها می‌کوباند. نمیتونست زبان باز کند و بگوید بخاطر چه گناهی مستحق این رفتار بود!

1 0 586
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.