ژانر
جستجو در عناوین
تعداد کلمات
مرتب سازی براساس
فقط تمام شده ها
فقط داستان های در حال تایپ
بزرگِ بزرگ 1 تمام شده

بزرگِ بزرگ

۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲

داستان افکار دختری را روایت میکند که ترس از بزرگ شدن دارد، وی دنبال راهی برای فراری از ان ترسی است که در قلمرو ذهنی خودش برای خودش به وجود اورده است

0 0 732
شادیِ من به خاطر یک لقمه نان و پنیر نبود ! 1 تمام شده

شادیِ من به خاطر یک لقمه نان و پنیر نبود !

۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲

زهره خوشحال بود،اما نه به خاطر یک لقمه نون و پنیر و ده هزار تومان پول ، به خاطر خنده ها و ذوق صادقانه مادرش...چشمانش را بر برق چشمان مادرش گره زده بود و کلی از دختر بچه ی ناشناس تشکر کرد که این ذوق را در دل و این لبخند را بر لب و این برق را در چشمانش میتوانست دوباره ببیند.

0 0 514
داستان های کوتاه ترسناک 2 تمام شده

داستان های کوتاه ترسناک

۲ اردیبهشت ۱۴۰۲

مایک پسری 12 ساله است که بر روی تختش دراز کشیده و مشغول کتاب خواندن است که ناگهان خواهرش داخل اتاق می آید و...

0 3 955
تلفن 1 در حال تایپ

تلفن

۲۸ فروردین ۱۴۰۲

وسوسه تماس گرفتن با نامزدی که او را طرد کرده

0 0 433
کِلیدَش نیست ! 1 تمام شده

کِلیدَش نیست !

۲۳ فروردین ۱۴۰۲

در این مرحله خیلی چیز ها قفل است و کلیدش بین دسته کلیدِ شلوغم گم‌شده است...اما کلید این یکی را خودم گم‌کرده ام.

0 0 230
کلاویه های بی صدا 1 تمام شده

کلاویه های بی صدا

۱۸ فروردین ۱۴۰۲

کلاویه های بی‌صدا داستانی است که پایان غیرمنتظره ای دارد و اگر کسی پایان داستان را پرسید به او واقعیت را نگویید...

0 2 888
آسمان مهتابی 1 تمام شده

آسمان مهتابی

۴ فروردین ۱۴۰۲

این حقیقت نداشت. ما هر چیزی که می خواستیم، داشتیم. خانه کوچکی که زیر سقفش زندگی می کردیم، آسمان بالای سرمان و غذایی که در سفره بود... و البته یکدیگر.

0 2 946
ساعت چهار صبح 1 تمام شده

ساعت چهار صبح

۲ فروردین ۱۴۰۲

کسی باشد که با جون و دل به تک تک کلماتی که از دهانت بیرون می‌آید گوش بسپارد اما زمان دیدار شما بسیار کم است و او مثله همیشه بدون خداحافظی در دل آسمان گم میشود....

0 0 449
سر من را بِبَُرید... 3 تمام شده

سر من را بِبَُرید...

۱۲ اسفند ۱۴۰۱

دستم را روی پاهای برهنه و زخمی‌ام که رد طناب دور مچ‌هایش به وضوح دیده می‌شد کشیدم:«مگه من برای خودم می‌گم؟! من که از خدامه همین فردا بگیرن سرمو ببرن! حداقل از شر دَنی و این زندگی کثافتی خلاص می‌شم... تازه ممکنه تبدیل به یه کباب گوشت انسان خیلی خوشمزه بشم که به مراتب خیلی از این زندگی مفیدتره.» اجزای سلول‌هایم که پس از پخته شدن توسط بهترین آشپزهای گاوی و گوسفندی کاملا تخریب شده‌اند را تصور کردم که درون معده‌ی سران شهر مثل گربه‌ها و سگ‌ها یا حتی شیرها و پلنگ‌ها کاملا هضم می‌شوند و در ساختار بدن ‌آن‌ها قرار می‌گیرد؛ گویی که من هم عضوی از بدن آن‌ها شوم...

1 6 763
ه‌ه‌هه 0 در حال تایپ

ه‌ه‌هه

۱۴ بهمن ۱۴۰۱

جعططجلخّآّمّکّّومبیآیحآنق

0 0
چرا در چهار سالگی من؟ 7 تمام شده

چرا در چهار سالگی من؟

۱۳ بهمن ۱۴۰۱

اگر دو نفر از هم جدا شوند. فقط خودشان صدمه میخورند؟ یا...درواقع در کنار حس غم شادی بیکرانی دارند؟ ممکن است به چند نفر دیگر صدمه بزنند؟ داستان زندگی دختر بچه ای که بعد از مرگش تصمیم گرفته سفره دلش را باز کند...امل دیر شده فقط من و تو حرف هایش را میشنویم.

1 6 2.4 K
شادِ غمگین 0 در حال تایپ

شادِ غمگین

۱۰ بهمن ۱۴۰۱

دختری عاشق و دلداده بودم..اما...

0 0 0
ارغنون 1 تمام شده

ارغنون

۹ بهمن ۱۴۰۱

داستان دل باختن ساز ارغنون به نوازنده‌اش

0 0 1.1 K
رفته تا بی‌نهایت 1 تمام شده

رفته تا بی‌نهایت

۹ بهمن ۱۴۰۱

داستان، داستان جوانکی یهودی است که در روز مصلوب شدن فردی که پنداشته می‌شود عیسی پسر مریم است در قدس الاقداس قدم می‌گذارد.

0 0 632
شنوای دیدن 1 در حال تایپ

شنوای دیدن

۶ بهمن ۱۴۰۱

شنیدن فقط یک بعد امر است.

0 0 849
تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.