جزوه عشق : چنگ عشق (جدید )
2
120
1
84
چنگ می زد دست با گیسوانت زود زود
شعر می خواند دل با لبانت زود زود
شرح شیدایی نشد اما تمام
هر چه گفتم از جمالت زود زود
یادم آمد قطعه ای جا مانده است
پس بگویم داستانت زود زود
یک سحر تک غنچه ای گل می شدی
جمع گشتند ساقیانت زود زود
هر یکی از عطر تو از شهد تو
مست و مدهوش در کنارت زود زود
تا که رازت شد هویدا و عیان
که همی عشق است کارسازت زود زود
**,*