[مُضحکه ای دَر درندَشت.] _یِک 'هیچ' عَظیم بودم.کَسی که بُزرگتَرین ...
فکر میکردم منتظرم میماند ... حالا او فکر میکند بخاطرش زندگی ...
باران چشمه ای است روان اما نه از ابر ...
آیا از گزارش این داستان اطمینان دارید؟
برای "" باید وارد حساب کاربری خود شوید.