جزوه عشق : بی قرار
2
30
1
77
بی لطف تو یکه رو راه غمم
بی یاد تو سر گشته کوه غمم
بی اذن تو چه جرم و خطا بود ای دوست
در لطف بستی و دل نشسته غمم
در خاطرم مانده هنوز این گفته ات
دیگر برو دیگر مگو که عاشقم
با قلب پاک و بی ریا آمده ام
فریاد بر کویت زنم که عاشقم
دیگر قرار هم می گریزد از برم
مثل خواب و چون آن همای عاشقم
تنها امید زندگی بخش من است
شادی عشقی که کرده عاشقم
**