داستان روماینی: عشق ظریف : فصل ۳۳

نویسنده: Ronald_Weasley

از زبان راوی:

 دختری با موهای قهوه ای پرپشت وارد کوپه ای شد که یک پسر مو قرمز و یک پسر مو مشکی در آن نشسته بودند. هرماینی متوجه شد که آن بچه ها هری، رون و خودش بودند. اما چگونه؟ دختر بچه تماشا کرد که پسر مو قرمز طلسمی را انجام داد و اما آن طلسم اشتباه بود. دختر به او گفت که طلسم او احمقانه است و روی بینی اش کثیف است. صحنه عوض شد. حالا هرماینی کنار رون در بیمارستان بود. احتمالا این صحنه مربوط به زمانی بود که رون خودش را روی صفحه ی شطرنج فدا کرده بود. این اولین باری بود که رون او را میون صدا کرد و هرماینی گفت که این نام را دوست دارد. سپس تصویر آن ها به سال دوم تغییر کرد. هرماینی در درمانگاه بود و خشک شده بود. رون دوازده ساله کنار تخت او نشسته بود و گلدانی را روی میز برای او گذاشته بود. گلدان گل مورد علاقه ی هرماینی. رون دست هرماینی را گرفت و پیشانی او بوسید. او قبل از رفتن به هرماینی گفت: خوب باش هرماینی. قول می دم همه چیز درست می شه.》تصویر به سال سوم تغییر کرد. هرماینی مشتی به دماغ مالفوی کوبید. سپس صحنه به دعوای او و رون سر اسکبرز تغییر کرد. بعد هرماینی را نشان داد که برای مرگ باک بیک بر روی شانه های رون گریه می کرد. در سال چهارم، اولین دعوای حسابی رون و هرماینی را نشان داد که رون به طور تصادفی اعتراف کرد که به کرام حسادت می کند. تصویر به سال پنجم تغییر کرد. درست قبل از بازی کوییدیچ، هرماینی قد بلندی کرد و گونه رون را بوسید. صحنه به سال ششم تغییر کرد. رون داشت به هرماینی می گفت که کمی خمیر دندان در گوشه لب او است. سپس نور محو شد و فیلم تمام شد.

دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.