رمان[ ماه من : پارت ۱۷ 

نویسنده: mlynabkhtyary71

پاشدم برم بیرون که گفت :
حامیم : خانوم کجا میری میخوام بخونم براتون 
نیلماه: سیاه و سفیدو میخونی ؟؟《داد》 
حامیم : باشه بشین حالا 《 خنده》
نشستم ، خیلی اهنگ سیاه و سفیدشو شنیده بودم خیلی خوشم میاد ازش؛ ذوق داشتم گفتم الان سیاه و سفید میخونه که دیدم اولاش و خوند منم سرمو کردم تو گوشیم .
✨️
اولاش همه چی فرق داشت واسه من همیشه درد داشت
اولاش یجور دیگه بود شبی .....
✨️
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.