رمان[ ماه من : پارت ۸۱
0
17
1
110
توی حال خودم بودم که احساس کردم جلوی درمون دعوا شده .
همین که درو باز کردم دخترا رو در حال امضا گرفتن از حااامییمم دیدم .
توی این شوک بودم که حامیم توی این آپارتمان چیکار میکنه ؟؟!!
حامیم نگاهش که به من افتاد اونم رفت توی شوک و با تعجب منو نگام میکرد.
حامیم : عه نیلماه خانوم شما اینجا چیکار میکنین ؟!
《خنده》
نیلماه : والا من که تو خونمم ولی شما رو نمیدونم 《خنده》
حامیم : منم جلوی در خونمم 《لبخند》
با تعجب که فک کنم چشام داشت از حدقه میزد بیرون نگاش کردم .
نیلماه : یعنی ... الان این ... واحد ماله ...شماست ؟!