رمان[ ماه من : پارت 2

نویسنده: mlynabkhtyary71

# نیلماه 
با صدای آلارم گوشیم پاشدم. 
با چشمای خواب الو رفتم سمت دستشویی تا صورتمو بشورم .
همینجوری داشتم میرفتم که خوردم به چیزی که خواب از سرم پروند .
نیلماه: آخ سرم مامان 
دستمو گذاشتم رو سرم و در حالی که میرفتم خودمو تخلیه کنم به سازنده ی این خونه بد و بیراه میگفتم .
بعد اینکه کارم تموم شد رفتم صبحونه درست کردم نشستم داشتم میخوردم که گوشیم زنگ خورد .
نیلگون بود .
نیلماه : به سلام نیلگون خانوم صبح بخیر باشه 
نیلگون : سلام خوبی صبح تو هم بخیر 
نیلماه : کاری داشتی ؟؟
 نیلگون : نه فقط دلم برات تنگ شده 
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.