رمان[ ماه من : پارت ۲۲

نویسنده: mlynabkhtyary71

من واسه نیلی جونمو هم میدم پس الان باید یه کاری کنم.
پریدم جلو ماشین که حامیم زد رو ترمز ؛ رفتم سمت در راننده و گفتم :
نیلماه:حامیم تو رو خدا وایسا ابجیم میخواد باهات عکس بگیره 
حامیم: چیکار میکنی تو دختر اگه یه اتفاقی می‌افتاد واست چی ؟؟
نیلماه: من هیچی پیاده شو بیا یه عکس با ابجیم بگیر 
حامیم : باشه برو اونور تا ماشینو پارک کنم 
نیلماه: اوکی 
حامیم اومدو با نیلی عکس گرفت و گفت اینجوری نمیشه یه سلفیه دسته جمعی هم گرفت .
 حامیم : امشب بهتون خوشگذشت ؟
نیلی : بله واقعا ازتون خیلی ممنونم 
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.