رمان[ ماه من : پارت ۸۴
1
45
1
110
ریحانه : من که از اول میدونستم 《خنده》
نیلماه: گمشین بیشعورا 《خنده》
بعد کلی غیبت کردن بچه ها رفتن و منم گرفتم خوابیدم .
با صدای آلارم گوشیم پاشدم و دست و صورتمو شستم
صبحونمو خوردم .
رفتم بالا لباس پوشیدم و راه افتادم .
هنوز تو شوک دیشب بودم .
ترافیک بودو حرص آدمو در میآورد.
یکی از آهنگ های حامیمو پلی کردم تا حوصلم نپوکه .
جدیدترین تاپیک ها:
یک سوال
eliasjavaheri
|
۲۴ تیر ۱۴۰۴
داستان
melanii202121
|
۲۱ تیر ۱۴۰۴