رمان[ ماه من : پارت ۳۴

نویسنده: mlynabkhtyary71

صدای در نذاشت ادامه بدم .
نیلماه: به به نیلی خانوم خوش اومدی  
نیلی : سلام آبجی جونم مرسی 
نیلماه : بیا تو برات غذای مورد علاقت و پختم 
نیلی : چشم
میزو چیدم و نشستیم نیلی هم سرش تو گوشی بود غذا می‌خورد همیشه عادتش بود .
نیلی : یا خدا 《 بغض 》
نیلماه:  چیزی شده ؟!
نیلی : آبجی 《 بغض 》
نیلماه:  چیشده ؟!
نیلی : چرا بهم نگفتی ؟! 
نیلماه:  چیو ؟؟
نیلی : که حامیم تصادف کرده آوردن تو بیمارستان شما پس چرا بهم نگفتی ؟؟《 گریه 》
نیلماه : موقعیتش پیش نیومد 
نیلی : حتما تو هم عملش کردی آره؟《 گریه 》
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.