رمان[ ماه من : پارت ۱۰۳

نویسنده: mlynabkhtyary71

وای خدا کی بحث و وسط کشید ؟!
نیلماه: بخاطر یه مشکلاتی که داشتم کارم رو ول کردم وگرنه خیلی علاقه دارم به این کار 《لبخند》
حامی : اون موقع که من تصادف کردم جراحی من رو نیلماه انجام داد 《لبخند》
رهام : پس جراح خوبی بودین که داداشمون رو بهمون برگردوندی 《لبخند》
نیلماه: خواهش میکنم وظیفه بود 《لبخند》
امیر : راستی حامی جان من و رهام میخوایم خونه رو عوض کنیم یه خونه سراغ نداری 
حامی : سراغ دارم اما باید بیاین ببینین 
امیر : کجاست دقیقا ؟!
حامی : واحد کناریم رو برای فروش گذاشتن
رهام : عه پس چه خوب 
امیر : کی میتونیم بیایم برای دیدنش؟
حامی : همین الانم میتونیم بریم نگاه کنیم 
امیر : خوب پاشو بریم دیگه 《خنده》
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.