رمان[ ماه من : پارت ۱۵
1
22
1
110
دختره : خواهش میکنم فک کنم این صندلی ماله شماست
و دستشو به سمت دو تا صندلی بعد من اشاره کرد.
خانومه : بله اون صندلیه منه
برای احترام بلند شدم آخه زشت بود .
خانومه : عزیزم خیلی از دیدنت خوشحال شدم
نیلماه: همچنین من هم خیلی خوشحال شدم
خانومه : دخترم من برم کنسرت شروع شد
نیلماه: بله بفرمایید
همینکه نشستم کنسرت شروع شد .
یکی از اون پشت داشتمیومد ولی چهرشو نمیتونستم ببینم .
همینکه صورتشو دیدم از تعجب چشمام میخواست دربیاد .
نه امکان نداره اما فعلا که داره .