رمان[ ماه من : پارت ۱۵

نویسنده: mlynabkhtyary71

دختره : خواهش میکنم فک کنم این صندلی ماله شماست 
و دستشو به سمت دو تا صندلی بعد من اشاره کرد.
خانومه : بله اون صندلیه منه 
برای احترام بلند شدم آخه زشت بود .
خانومه : عزیزم خیلی از دیدنت خوشحال شدم 
نیلماه: همچنین من هم خیلی خوشحال شدم 
خانومه : دخترم من برم کنسرت شروع شد 
نیلماه: بله بفرمایید 
همینکه نشستم کنسرت شروع شد .
یکی از اون پشت داشت‌میومد ولی چهرشو نمیتونستم ببینم .
همینکه صورتشو دیدم از تعجب چشمام میخواست دربیاد .
نه امکان نداره اما فعلا که داره .
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.