رمان[ ماه من : پارت ۳۱
1
25
1
110
همینکه وارد بیمارستان شدم ارغوان افتاد دنبالم .
ارغوان : نیلماه امروز عمل داری استراحت کردی که؟!
با سردی گفتم :
نیلماه: آره
ارغوان: چت شده تو ها ؟!
نیلماه: هیچی فقط نرو رو مخم
ارغوان: من نمیدونم چیشده این چند روزه عوض شدی
نیلماه : آره عوض شدم《 داد 》
بغض تو گلوم اذیتم میکرد.
ارغوان : باشه حالا پاچه نگیر .
نیلماه: کجا داری میری ؟!
ارغوان : میرم اتاق عمل و آماده کنم
نیلماه : باشه