رمان[ ماه من : پارت ۸۲
0
32
1
110
حامیم : آره تازه اسباب کشی کردم اینجا
نیلماه : پس خوش اومدید 《لبخند》
حامیم : ممنون 《لبخند》
مکثی کردو رو به دخترا گفت :
حامیم: از دیدنتون خوشحال شدم ، با اجازه من مزاحمتون نشم
نیلماه : مراحمید
بعد از داخل رفتن حامیم بچه ها اومدن تو و با ذوق به امضای حامیم نگاه میکردن .
نیلماه : بیاین بشینین چرا سرپا وایسادین
ارغوان : به نیلی جونم سلام
مهسا : سلام عجقم
ریحانه : سلام بر نیلماه رئیس 《خنده》
نیلماه : سلام سلام 《خنده》
نشسته بودیم با هم صحبت میکردیم که ارغوان با کنجکاوی رو کرد سمتم و گفت :