رمان[ ماه من : پارت ۳۷

نویسنده: mlynabkhtyary71

لباسمو پوشیدمو بدون اینکه میزو جمع کنم رفتم پایین .
اصلا حوصله ی هیچی رو نداشتم. 
بعد چند دقیقه اومد سوار ماشین شد و راه افتادم .
توی پارکینگ بیمارستان پارک کردم .
نیلی : کجاست ؟!
نیلماه: چی کجاست ؟؟
نیلی : اتاق حامیم کجاست ؟؟
نیلماه : به من چه برو خودت پیدا کن بعد اینکه حامیم و دیدی دیگه نیا اینجا نمیخوام ببینمت 
مظلوم نگام کرد و گفت :
نیلی : آبجی ببخشید یکم تند رفتم و.....
نیلماه: مهم نیست 
نیلی : الان ازم ناراحتی؟!
نیلماه: متاسفم ولی وقت ندارم سوال های تو رو جواب بدم باید برم عمل دارم 
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.