رمان[ ماه من : پارت ۵۷

نویسنده: mlynabkhtyary71

مثلا دستامو محکم 
بگیری تو گوشم بگی بم :
قدر تموم زمین و آسمون 
دوست دارم ،
صدای گوشیم مانع ادامه دادنم شد ؛ مهسا بود .
نیلماه: سلام مهسا جونم خوبی  
مهسا: سلام نیلماه خانوم من خوبم شما سلامتی 
نیلماه: منم خوبم چخبر 
مهسا : خوب ...بزار بگم چه خبری دارم 
نیلماه: خوب بگو 
مهسا : بهت گفتم یکیو سراغ دارم زنگ زدم هماهنگ کردم باهاش گفت فردا ساعت 9:00اونجا باش .
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.