رمان[ ماه من : پارت ۱۰۸

نویسنده: mlynabkhtyary71

حامی : حالا شما پسند کنین بقیش با من 
امیر : من که خوشم اومد خوبه
رهام : یه خونه نزدیک به داداشمون پیدا شده چی از این بهتر 《خنده》
حامی : پس مبارک باشه 《خنده》
داشتم قهوه ام رو میخوردم که گوشیم زنگ خورد ؛ نیلی بود .
نیلی : سلام آجی جونم خوبی 
نیلماه: سلام مرسی خوبم تو چطوری 
نیلی: منم خوبم آبجی کجایی
نیلماه: خونم چطور مگه ؟!
نیلی : دایی و زندایی اومدن گفتم بیای دور هم باشیم
نیلماه: جوجه نیومده ؟!
نیلی : آره اومده 
نیلماه: خوب پس اومدم 《لبخند》
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.