رمان[ ماه من : پارت ۱۰۸
0
17
1
110
حامی : حالا شما پسند کنین بقیش با من
امیر : من که خوشم اومد خوبه
رهام : یه خونه نزدیک به داداشمون پیدا شده چی از این بهتر 《خنده》
حامی : پس مبارک باشه 《خنده》
داشتم قهوه ام رو میخوردم که گوشیم زنگ خورد ؛ نیلی بود .
نیلی : سلام آجی جونم خوبی
نیلماه: سلام مرسی خوبم تو چطوری
نیلی: منم خوبم آبجی کجایی
نیلماه: خونم چطور مگه ؟!
نیلی : دایی و زندایی اومدن گفتم بیای دور هم باشیم
نیلماه: جوجه نیومده ؟!
نیلی : آره اومده
نیلماه: خوب پس اومدم 《لبخند》