رمان[ ماه من : پارت ۹۸
0
18
1
110
از در رفتم بیرون و یکی از کارکن های اونجا رو گیر انداختم .
نیلماه: سلام آقای مقاره لباسشون کثیف شده میتونین بهم کمک کنین
پسره : بله چه کمکی از من بر میاد ؟!
نیلماه : یه پیرهنی چیزی ندارین بدین ببرم براشون
پسره : نه ولی میتونم از بوتیکه کناری براتون بگیرم
نیلماه : اگه بشه که خوب میشه این کارت من فقط رنگش مشکی باشه
بعد گفتن رمز بهش رفتم سمت 《wc》
درو که باز کردم ...
نیلماه : 《جیغ خفه》
امیر : چته ؟! چرا جیغ میزنی کر شدم دختر
در حالی که دستمو جلو صورتم گرفته بودم گفتم :
نیلماه: آقای مقاره میشه پیرهنتون رو بپوشید
امیر : نه