رمان[ ماه من : پارت ۹۸

نویسنده: mlynabkhtyary71

از در رفتم بیرون و یکی از کارکن های اونجا رو گیر انداختم .
نیلماه: سلام آقای مقاره لباسشون کثیف شده میتونین بهم کمک کنین 
پسره : بله چه کمکی از من بر میاد ؟!
نیلماه : یه پیرهنی چیزی ندارین بدین ببرم براشون 
پسره : نه ولی میتونم از بوتیکه کناری براتون بگیرم 
نیلماه : اگه بشه که خوب میشه این کارت من فقط رنگش مشکی باشه 
بعد گفتن رمز بهش رفتم سمت 《wc》
درو که باز کردم ...
نیلماه : 《جیغ خفه》
امیر : چته ؟! چرا جیغ میزنی کر شدم دختر 
در حالی که دستمو جلو صورتم گرفته بودم گفتم :
نیلماه: آقای مقاره میشه پیرهنتون رو بپوشید 
امیر : نه 
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.