رمان[ ماه من : پارت ۲۸

نویسنده: mlynabkhtyary71

ارغوان : آره همین الان رسید میخواستم اطلاع بدم که خودت اومدی 
نیلماه: خوب ‌ببرین اتاق عمل تا بیام، و امروز شما با ما میای سر عمل 
ارغوان: متاسفم...
نیلماه: به من هیچ ربطی نداره 
ارغوان: هووووف باشه 
رفتم لباسمو عوض کردم و قهوه خوردم و رفتم توی اتاق عمل ؛ اصلا باورم نمیشد که اون باشه !
چهره ی خونیشو که دیدم بغض گلومو گرفت .
ارغوان : نیلماه به خودت بیا دختر تو چت شده امروز؟!
نیلماه: من خوبم 
داشتم دروغ میگفتم وقتی چهرش رو میدیم دلم میلرزید .
باید تمرکز داشته باشم پس به هیچی فکر نکن نیلماه فقط به این فک کن که جونشو نجات میدی .  
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.