رمان[ ماه من : پارت ۱۰۱
0
18
1
110
اومدم از کافه برم بیرون که صدایی مانع رفتنم شد.
حامی : نیلماه
برگشتم سمت صدا که حامی و دیدم با علیرضا که کنار امیر و رهام نشسته بودن .
نیلماه: حامی!!
یکم به میزشون نزدیک تر شدم .
حامی : تو اینجا چیکار میکنی ؟!
نیلماه: برای دیدن دوستم اینجا بودم
حامی : میتونی بشینی《لبخند》
به امیر نگاه کردم که دست به سینه به صندلی تکیه داده بودو منو نگاه میکرد .
نیلماه: بله چرا که نه 《لبخند》
رهام : معرفی نمیکنی ؟! 《خنده》
حامی : بله . نیلماه راد گیتاریست جدیدمون
و نیلماه جان رهام جان و امیر جان هم دوستای هم که نمیشه گفت داداش همیم 《لبخند 》