رمان[ ماه من : پارت ۱۰۷

نویسنده: mlynabkhtyary71

#نیلماه  
امیر و رهام و علیرضا گرم صحبت بودن که حامی قهوه ها رو آورد. 
حامی : بفرمایید 
نیلماه: مرسی 
امیر: داداش چرا زحمت کشیدی 
حامی : چه زحمتی《لبخند》
رهام : دستت درد نکنه 
علیرضا: حامی میزاشتی من درست می‌کردم 
حامی : نوش جونتون . دیگه درست کردم 《لبخند》
رهام :میگم داداش این خونه رو با وسایلش میفروشه ؟
حامی : اره اگه هم بخواین میتونم بگم وسایل ها رو ببرن 
رهام : آره اگه ببرن خوب میشه چون ما خودمون وسایل داریم
دیدگاه کاربران  
0/2000

جدیدترین تاپیک ها:

تقویت مهارت های داستان نویسی جزئیات بیشتر اینجا کلیک کنید.