رمان[ ماه من : پارت ۵۵
0
51
1
110
نیلماه : من خوبم شما خوبی
مهسا : خوبم ؛ زنگ زدم ببینم این خبری که پیچیده تو بیمارستان واقعیت داره تو کارتو ول کردی ؟!
نیلماه : آره
مهسا : دختر تو دیوونه ای《خنده》
نیلماه : میدونم 《خنده》
مهسا : حالا میخوای چیکار کنی ؟؟
نیلماه : میخوام به گیتار زدنم ادامه بدم
مهسا : من یکیو سراغ دارم ، میتونی بری پیشش کارت رو ببینه؟!
نیلماه : آره
مهسا پس من بهش زنگ میزنم و هماهنگ میکنم
نیلماه : باشه ، میبینمت
مهسا : میبینمت
جدیدترین تاپیک ها:
یک سوال
eliasjavaheri
|
۲۴ تیر ۱۴۰۴
داستان
melanii202121
|
۲۱ تیر ۱۴۰۴