رمان[ ماه من : پارت ۵۸
0
21
1
110
نیلماه : چشم
مهسا : خوب کاری نداری من برم پشت خطی دارم
نیلماه: باشه برو خودافیظ
مهسا : خدافظ
انگار رئیس جمهوره که وقت ساعت با موبایل حرف میزنه .
همینکه گوشی رو گذاشتم کنار مامان نرگس بهم زنگ زد .
نرگس : سلام دخترگلم چطوره؟
نیلماه: سلام مامان جونم منم خوبن شما چطوری؟!
نرگس : منم خوبم دخترم خیلی وقته نیومدی خونه
داییت اینجاس میای دیگه ؟
نیلماه : مامان من فردا یه کاری دارم فک نکنم نتونم بیام.
نرگس : دخترم اون چه کاری هستش که از ما مهم تره؟!
نه مامان خانم قانع نمیشه ول کنه ما نیست .